مشهورترین نمونه عشق افلاطونی در ادبیات، عشق دانته آلیگیری به موزای خود بئاتریس پورتیناری است. زن در بهشت تا زمانی که بینایی زیبا تنها از طریق واسطه مریم در دسترس نباشد، به جای ویرژیل، همراه و راهنما خواهد شد. اثر "incipit vita nova" اثر سزار ساکاگی را ببینید که در آن دانته و موزه الهام بخش او به عنوان یک زوج فداکار به تصویر کشیده شدهاند، اگرچه این واقعیت هرگز اتفاق نیفتاده است. سر و گلهای آنها فضایی عرفانی ایجاد میکند. نوع نگاه دانته به بئاتریس به وضوح نشان میدهد که او عاشق او است، در حالی که بئاتریس در عمل به بالا نگاه میکند، گویی که پیام الهی دریافت میکند.
عشق افلاطونی (به انگلیسی آمریکایی: Platonic love) اصطلاحی است برای گونهای از عشق، یا روابط نزدیکی که بدون رابطه جنسی است. نماد این عشق رز سفید است. این نام پس از افلاطون گذاشته شد، هر چند این فیلسوف هرگز خود از این اصطلاح استفاده نکرد. این اصطلاح به تعریف افلاطون از عشق در کتاب ضیافت اشاره دارد. این اصطلاح (Amer Platonicus در زبان لاتین) نخستینبار توسط مارسیلیو فیچینو در سَدهٔ پانزدهم برای توصیف احساسات و عواطِف میان سقراط و شاگردانش بهکار رفت.[۱] عشق افلاطونی اغلب در مقابل عشق رمانتیک است.