امپراتوری عثمانی

دَوْلَتِ عَلِیّهٔ عُثمَانِیّه
۱۲۹۹–۱۹۲۳
پرچم
پرچم (طراحی شده در ۱۸۴۴)
نشان (طراحی شده در ۱۸۸۲)
نشان (طراحی شده در ۱۸۸۲)
شعار: دولت ابد مدت
گستره امپراتوری عثمانی در ۱۶۸۳
گستره امپراتوری عثمانی در ۱۶۸۳
پایتختسوگوت (۱۲۹۹۱۳۲۶)
بورسا (۱۳۲۶۱۳۶۵)
ادرنه (۱۳۶۵۱۴۵۳)
استانبول (۱۴۵۳۱۹۲۲)
زبان(های) رایج
دین(ها)
حکومت
پادشاه 
• ۱۲۹۹–۱۳۲۳
عثمان یکم (نخستین)
• ۱۹۱۸–۱۹۲۲
محمد ششم (واپسین)
خلیفه 
• ۱۵۱۷–۱۵۲۰
سلیم یکم (نخستین)
• ۱۹۲۲–۱۹۲۴
عبدالمجید دوم (واپسین)
وزیر اعظم 
• ۱۳۲۰–۱۳۳۱
علاءالدین پاشا (نخستین)
• ۱۹۲۰–۱۹۲۲
احمد توفیق پاشا (واپسین)
قوه مقننهمجلس عمومی
• منتصبان
مجلس اعیان
• منتخبان
مجلس مبعوثان
تاریخ 
• بنیانگذاری دولت عثمانی
۱۲۹۹
۱۴۰۲–۱۴۱۴
• گسترش
۱۴۵۳
• نخستین دوره مشروطه
۱۸۷۶–۱۸۷۸
• دومین دوره مشروطه
۱۹۰۸–۱۹۲۰
• کودتای ۱۹۱۳
۲۳ ژانویه ۱۹۱۳
• پایان سلطنت عثمانی
۱ نوامبر ۱۹۲۲
• بنیانگذاری جمهوری ترکیه
۲۹ اکتبر ۱۹۲۳
• پایان خلافت عثمانی
۳ مارس ۱۹۲۴
جمعیت
• ۶٬۵۰۰٬۰۰۰[۳]
۱۴۵۱
• ۱۱٬۶۹۲٬۴۸۰
۱۵۲۰
• ۳۰٬۰۰۰٬۰۰۰
۱۶۸۳
• ۳۵٬۳۵۰٬۰۰۰
۱۸۵۶
• ۲۴٬۰۰۰٬۰۰۰[۴]
۱۹۱۲
واحد پوللیره عثمانی
پیشین
پسین
سلجوقیان روم
امپراتوری بیزانس
امپراتوری ترابوزان
امیرنشین موریا
امارت اپیروس
بیگ‌نشین‌های آناتولیایی
دومین امپراتوری بلغارستان
استبداد صربستان
سلطنت مملوک (مصر)
پادشاهی مجارستان
امپراتوری اسپانیا
آق قویونلو
ترکیه
پادشاهی یونان
سلطنت مصر
اتریش-مجارستان
پادشاهی صربستان
شهریارنشین آلبانی
پادشاهی رومانی
پادشاهی بلغارستان
قبرس بریتانیا
عراق تحت قیمومت بریتانیا
قیمومت بریتانیا بر فلسطین
الجزایر فرانسه
پادشاهی حجاز
قیمومت فرانسه بر سوریه و لبنان
لیبی ایتالیا
پادشاهی حجاز

امپراتوری عثمانی (به عثمانی: دَوْلَتِ عَلِیّهٔ عُثمَانِیّه) که در میان مسلمانان، هندی‌ها و چینی‌ها به روم معروف بود، یک امپراتوری در بازه زمانی شش سده در جنوب شرق اروپا، غرب آسیا و شمال آفریقا بود. این امپراتوری در اواخر سده سیزدهم میلادی در سال ۱۲۹۹ میلادی توسط رهبر قبیله‌های تُرک اغوز یعنی عثمان یکم در سوگوت بنیان‌گذاشته شد[۷][۸] و در سده چهاردهم میلادی در سال ۱۳۵۴، با فتح شبه جزیره بالکان، به قاره اروپا راه یافت که بدین ترتیب دولت کوچک عثمانی به یک کشور فراقاره‌ای تبدیل شد. تا سال ۱۴۵۳، عثمانیان امپراتوری بیزانس را ضمیمه خاک خود کردند و با فتح قسطنطنیه توسط محمد فاتح، پایتخت خود را به این شهر انتقال دادند.[۹]

در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی، امپراتوری عثمانی در اوج گستره خود در زمان سلطان سلیمان قانونی،[۱۰] یک دولت چند فرهنگی و چند زبانی بود که همه جنوب شرق اروپا، بخش‌هایی از اروپای مرکزی و آسیای غربی، بخش‌هایی از شرق اروپا و قفقاز و قسمت‌های وسیعی در شمال و شاخ آفریقا را زیر فرمان خود درآورده بود.[۱۱] در آغاز سده هفدهم، این دولت ۳۲ ولایت و تعداد زیادی دولت دست‌نشانده داشت که این دست‌نشاندگان در ادوار مختلف یا به ولایت‌های جدید تبدیل شدند یا توانستند از خودمختاری نسبی‌ای برخوردار باشند.

با توجه به موقعیت جغرافیایی پایتخت عثمانی، یعنی شهر قسطنطنیه، این امپراتوری به مدت شش سده به پلی میان سه قاره بدل شد و توانست کنترل بسیاری از مناطق دریای مدیترانه را به‌دست‌آورد. در گذشته، باور بر این بود که این امپراتوری با مرگ سلیمان یکم، رو به زوال رفته‌است، با این حال تاریخ‌دانان معاصر[۱۲] بر این باورند که دولت عثمانی در طول سده هفدهم و هجدهم با داشتن نیروی نظامی و اقتصاد نیرومند، کماکان یکی از ابرقدرت‌ها در جهان بود.[۱۳] با این حال، در جریان دوره بیست و هشت ساله صلح در میان سال‌های ۱۷۴۰ تا ۱۷۶۸، نیروهای نظامی عثمانی از نظر کارآمدی بسیار از ارتش‌های اروپایی از جمله رقبای منطقه‌ای خود، یعنی روسیه و هابسبورگ، عقب افتادند[۱۴] که همین مسئله منجر به شکست‌های پیاپی آنان در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم شد. گرچه این امپراتوری در سده نوزدهم به از دست دادن قلمروهای خود ادامه داد، اما با مدرن‌سازی دولت عثمانی در دوره موسوم به تنظیمات، توانست نسبت به گذشته قوی‌تر شود؛ هرچند این مسئله نتوانست از شکست‌های آنان در طول سده نوزدهم جلوگیری کند و بسیاری از قلمروهای سابق این امپراتوری، به کشورهای مستقل جدیدی تبدیل شدند.[۱۵]

عثمانی در جنگ جهانی اول با امپراتوری آلمان متحد شد و به جبهه قدرت‌های مرکز پیوست،[۱۶] با این امید که بدین طریق انزوای طولانی خود را از بین ببرد. با این حال، آنان در جنگ بزرگ به سختی شکست خوردند؛ عثمانی در جریان جنگ جهانی اول با مشکلات بسیاری، از جمله مشکلات درونی و شورش‌های مختلف مانند شورش اعراب مواجه شد که در شکست نهایی آنان در جنگ بسیار اثرگذار بود. در جریان جنگ جهانی اول، نسل‌کشی‌های متعددی علیه ارمنیان، آشوریان و یونانیان توسط این دولت وقوع یافت که منجر به مرگ میلیون‌ها نفر شد و همچنین ترک‌زبانان را در آناتولی به اکثریت تبدیل و راه را برای تأسیس جمهوری ترکیه باز کرد.[۱۷]

شکست عثمانی در جنگ جهانی اول منجر به اشغال سرزمین‌های این امپراتوری توسط متفقین شد. در نهایت نیروهای پیروز قلمروی عثمانی در خاورمیانه را طبق توافق‌نامه سایکس–پیکو بین یکدیگر تقسیم کردند که این تقسیم‌بندی بنا بر تفکرات امپراطوری بریتانیا و جمهوری سوم فرانسه بود و بدون درنظر گرفتن تقسیمات کشوری در امپراتوری عثمانی انجام شد.[۱۸][۱۹] هرچند شورش ترک‌زبان‌های آناتولی در برابر اشغال توسط متحدان در جنگ استقلال ترکیه منجر به تأسیس جمهوری ترکیه و در نهایت تجزیه امپراتوری عثمانی شد.[۲۰]

نام

نام عثمانی از نام بنیان‌گذار این سلسله، یعنی عثمان یکم که از سران دودمان‌های تُرکمان بود گرفته شده‌است.[۲۱] این نام (Osman) واگفت ترکیِ عثمانی نام عربی (Uthmān) است. نام سازمانی فرمانروایی در زبان ترکی عثمانی، «دولت علیهٔ عثمانیه» بود.[۲۲]

نام عثمانی، نخست نامی برای نام بردن هم‌وندان دودمان عثمان یکم بود. در آینده، این واژه به‌نامی برای ردهٔ ارتشی فرمانروایی جایگزین شد. در دوران عثمانی، واژه «ترک» نامی برای نام بردن کوچ‌نشینان ترک‌زبانِ آناتولی بود و زمانی که از آن برای نام بردن فرمانروایی عثمانی، پادشاهان این سلسله یا ردهٔ فرمانروایان به‌کار برده می‌شد، گونه‌ای توهین‌آمیز داشت و عثمانی‌ها که ترک‌ها را «اتراک بی‌ادراک» به معنای «ترک‌ها، مردمی که از فهمیدن عاجزند» می‌گفتند، علاقه‌ای به گردآوری خود با آن‌ها نداشتند.[۲۳] مردم ترک‌زبان و دانش‌آموختهٔ عثمانی که در شهرها زندگی می‌کردند، واژهٔ «رومی» برای نامیدن خود به‌کار می‌برند. استفاده از رومی همچون نام ردهٔ فرمانروایان فرمانروایی عثمانی در میان سایر کشورهای مسلمان جهان مانند ایران نیز گسترده بود.[۲۴] با این روی، از پایانه‌های سدهٔ هفدهم، این واژه در خود فرمانروایی به‌نامی برای یونانیان (که آنان نیز از سدهٔ دوم و سوم میلادی خودشان را «رومی» می‌نامیدند) جایگزین شد.[۲۵]

در نوشته‌های تاریخی هم‌دورهٔ فرمانروایی در غرب اروپا، از دو نام «فرمانروایی ترک» و «فرمانروایی عثمانی» برای نامیدن این کشور به‌کار برده می‌شد که تحت تأثیر همین به‌کارگیری به‌دست اروپاییان، جمهوری تازه ساخت واژهٔ «ترکیه» را به‌جای عثمانی برای نام خود برگزید. با این روی، تاریخ‌نگاران هم‌دوره به‌کار بردن نام «فرمانروایی ترک» از روی نهاد آیینی و چند ملیتی عثمانی، پرهیز می‌کنند.[۲۶] در ادبیات فارسی هم‌دورهٔ عثمانیان، به‌این فرمانروایی به‌دو گونهٔ «روم» و «عثمانی» نامیده شده‌است.

تاریخ

دوره برآمدن

نبرد نیکوپولیس

با سقوط سلجوقیان روم، آناتولی به بیگ‌نشین‌های کوچک و بزرگی تقسیم شد. رهبر یکی از این بیگ‌نشین‌ها در منطقه بیتینی در نزدیکی مرز امپراتوری روم شرقی، عثمان یکم بود. شخصیتی که امروزه اتفاقات دوران او بسیار مبهم است و البته نام امپراتوری عثمانی از اسم او گرفته شده‌است.[۲۷] اینگونه که پیداست، سربازان عثمان را در ابتدا مردان قبیله‌اش و بیزانسی‌های مسلمان شده تشکیل می‌دادند[۲۸] و نخستین اقدام جدی او، فتح چند شهر بیزانسی در نزدیکی رود ساکاریا بوده‌است. از آنجایی که به صورت سنتی، سال آغاز دولت عثمانی را ۱۲۹۹ میلادی در نظر می‌گیرند، این اتفاق باید در نخستین سال‌های قرن چهاردهم میلادی روی داده باشد. به هر ترتیب، برای درک این مسئله که نخستین پادشاهان عثمانی چگونه بر سایر بیگ‌نشین‌ها مسلط شده‌اند، امروزه اطلاعات کافی در اختیار ما وجود ندارد. در اوایل قرن بیستم نظریه‌ای با عنوان «تز غزوه» توسط تاریخ‌نگار اتریشی پاول ویتک مطرح شده بود که دولت عثمانی توانست با جذب نیروهای مسلمانان برای نبرد با کفار، قلمروی خود را گسترش دهد. با این حال، امروزه این نظریه در میان تاریخ‌دانان چندان اعتباری ندارد و البته هیچ نظریه دیگری در رابطه با اینکه چگونه عثمانی از یک بیگ‌نشین کوچک به یک امپراتوری متمرکز سه قاره‌ای تبدیل شد، ارائه نشده‌است.[۲۹]

تا یک قرن پس از مرگ عثمان یکم، جانشینان او به فتح آناتولی و بالکان مشغول بودند. پسر او، یعنی سلطان اورخان، در ۱۳۲۶ در شمال غربی آناتولی شهر بورسا را فتح کرد و سپس آن را به پایتخت جدید دولت خود بدل نمود. شهر بندری و مهم تسالونیکی که تحت کنترل جمهوری ونیز بود، در سال ۱۳۸۷ توسط دولت عثمانی فتح شد و پیروزی آنان در سال ۱۳۸۹ در نبرد کوزوو، به قدرت صرب‌ها در منطقه پایان داد و عملاً راه را برای ورود عثمانی به اروپا هموار ساخت.[۳۰] نبرد نیکوپولیس در سال ۱۳۹۶ آخرین جنگ صلیبی بزرگی بود که در قرون وسطی به وقوع پیوست؛ هرچند با موفقیت به پایان نرسید.[۳۱]

با ورود عثمانی به بالکان، فتح قسطنطنیه به بزرگ‌ترین هدف آنان تبدیل شد. آن‌ها تقریباً همه مناطقی که سابقاً در اطراف قسطنطنیه تحت کنترل روم شرقی بود، را فتح کرده بودند، اما به دلیل موقعیت استراتژیک شهر و دفاع رومی‌ها از تنگه بوسفور، فتح پایتخت بیزانس بسیار سخت بود. با این حال، تیمور لنگ در سال ۱۴۰۲ در نقش فرشته نجات رومی‌ها ظاهر شد. تیمور به مرزهای شرقی قلمروی عثمانی حمله‌ور شد و با پیروزی قاطعانه‌ای که در نبرد آنقره (آنکارا) به دست آورد و حتی سلطان بایزید یکم را نیز اسیر کرد، برای مدتی قسطنطنیه را از خطر نیروهای غازی (مبارزان راه اسلام) نجات داد. این شکست سنگین در آنقره، باعث آغاز جنگ داخلی در میان شاهزادگان عثمانی در میان سال‌های ۱۴۰۲ تا ۱۴۱۳ شد که به دوره فترت معروف است. در پایان جنگ داخلی، محمد یکم به پیروزی رسید و به عنوان پادشاه جدید تاج‌گذاری کرد.[۳۲]

جنگ داخلی منجر به از دست دادن مناطقی در بالکان شده بود. با این حال سلطان مراد دوم در میان سال‌های ۱۴۳۰ تا ۱۴۵۰ آن مناطق را - شامل مقدونیه، کوزوو و تسالونیکی - پس گرفت. مراد همچنین در سال ۱۴۴۴ در جنگ صلیبی وارنا نیروهای مجار، لهستانی و والاچیایی به رهبری یانوش هونیادی را شکست داد. گرچه آلبانیایی‌ها پس از این جنگ همچنان به مقاومت ادامه می‌دادند. چهار سال بعد، هونیادی ارتش دیگری از نیروهای مجار و والاچیایی گرد آورد و به عثمانیان حمله کرد، اما در نبرد دوم کوزوو در سال ۱۴۴۸ شکست خورد.[۳۳]

دوره گسترش

ورود سلطان محمد دوم به قسطنطنیه

فرزند سلطان مراد، یعنی محمد فاتح، اصلاحات گسترده‌ای در اداره و ارتش عثمانی پدیدآورد و در روز ۲۹ مه سال ۱۴۵۳، شهر قسطنطنیه پایتخت باستانی امپراتوری روم شرقی را فتح کرد. محمد به کلیسای ارتودوکس اجازه داد تا مانند قبل به فعالیت خود ادامه دهد، در صورتی که حکومت عثمانی را بپذیرد و چنین اتفاقی هم رخ داد.[۳۴] از آنجایی که در قرن‌های پیشین دولت بیزانس با دولت‌های غرب اروپا مشکلاتی داشت، اکثریت جمعیت ارتودوکس عثمانی را به ونیزی‌ها ترجیح می‌دادند. بزرگ‌ترین مانعی که دولت عثمانی در این دوران با آن مواجه شد، مقاومت آلبانیایی‌ها بود که به سد بزرگی برای ورود عثمانیان به شبه‌جزیره ایتالیا تبدیل شد.[۳۵]

قرون پانزدهم و شانزدهم دوره رشد امپراتوری عثمانی بود که در این دوران با رهبری سلاطین غازی، توانست مناطق بسیار وسیعی را فتح کند. از آنجایی که این امپراتوری بر راه‌های تجاری میان آسیا و اروپا تسلط کامل داشت، از نظر اقتصادی نیز در وضعیت بسیار مناسبی قرار گرفت.[۳۶]

نبرد موهاچ[۳۷]

در دوران سلطان سلیم یکم، مرزهای امپراتوری در شرق و جنوب بسیار گسترش پیدا کردند. او با شکست دادن شاهنشاه ایران، شاه اسماعیل یکم، مناطق بزرگی را ضمیمه قلمروی عثمانیان نمود.[۳۸] همچنین با فتح مصر، دریای سرخ را تحت کنترل دولت عثمانی درآورد. با گسترش قلمروی این امپراتوری، رقابتی میان آنان و امپراتوری پرتغال بر سر تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه آغاز شد.[۳۹]

سلیمان قانونی در سال ۱۵۲۱ شهر بلگراد را تسخیر و همچنین مناطق جنوبی و مرکزی پادشاهی مجارستان را فتح کرد. سلیمان با پیروزی تاریخی خود در نبرد موهاچ، مجارستان کنونی (به جز بخش‌های غربی) و سرزمین‌های دیگری در اروپای مرکزی را ضمیمه خاک عثمانی کرد.[۴۰][۴۱] گرچه، او در سال ۱۵۲۹ شهر وین را محاصره کرد اما در فتح آن ناکام ماند.[۴۲] وی باز هم در سال ۱۵۳۲ برای تسخیر وین تلاش کرد، اما موفقیتی کسب ننمود.[۴۳][۴۴] با این همه، سلیمان توانست با موفقیت ترانسیلوانیا، والاچیا و مولداوی را به دست نشاندگان عثمانی تبدیل کند. در شرق، در جنگی که با ایران درگرفت، سلطان توانست صفویان را شکست داده و شهر بغداد را فتح کند. با این پیروزی که در سال ۱۵۳۵ حاصل شد، عثمانی میانرودان را تحت فرمان خود گرفت و به خلیج فارس دسترسی پیدا کرد.

نبرد پروزا میان عثمانی و اتحادیه مقدس مسیحی

با صلح آماسیه که در سال ۱۵۵۵ میان ایرانیان و عثمانیان به امضا رسید، دو امپراتوری توافق کردند تا قفقاز را بین خود تقسیم کنند، قراردادی که تا اواخر قرن هجدهم پای بر جا ماند. با این صلح، ارمنستان غربی، کردستان غربی و گرجستان غربی تحت فرمان عثمانی درآمد،[۴۵] درحالی که جنوب داغستان، ارمنستان شرقی و شرق گرجستان به صفویان رسید.[۴۶]

از آنجایی که فرانسه و عثمانی هر دو با هابسبورگ‌ها دشمنی و سر جنگ داشتند، به صورت طبیعی متحد یکدیگر محسوب می‌شدند و سرانجام نیز پیمان اتحادی به امضا رساندند. فتح نیس و کورسیکا توسط فرانسه، به ترتیب در سال‌های ۱۵۴۳ و ۱۵۵۳، درحالی روی داد که سلیمان برای فرانسوای یکم، پادشاه فرانسه، نیروهای کمکی ارسال کرده بود و بارباروس خیرالدین پاشا آنان را رهبری می‌کرد.[۴۷] یک ماه پیش از فتح نیس، فرانسه به عثمانی در تسخیر استرگم در شمال مجارستان یاری رسانده بود. فتوحات عثمانیان در این منطقه منجر به آن شد که فردیناند یکم، از پادشاهان خاندان هابسبورگ، تسلط عثمانی در مجارستان را به رسمیت بشناسد.[نیازمند منبع]

مرزهای عثمانی در زمان مرگ سلیمان قانونی

روزی که سلطان سلیمان قانونی درگذشت، امپراتوری عثمانی نسبت به روز برتخت‌نشینی او ۲٬۲۷۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع وسیع‌تر بود و در سه قاره مناطقی را تحت فرمان خود داشت.[۴۸] در کنار این مسئله، دولت عثمانی در دریای مدیترانه نیز قدرت مطلق دریایی بود[۴۹] و به یکی از بازیگران مهم صحنه سیاست اروپا نیز تبدیل شده بود. با اتحاد پرتغال و اسپانیا، عثمانی درگیر یک جنگ فراقاره‌ای مذهبی با آنان گردید؛ زیرا از آنجایی که پادشاه عثمانی خود را خلیفه می‌نامید، آنان به رهبران جهان اسلام تبدیل شده بودند، درحالی که اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها بزرگ‌ترین نیروی صلیبی وقت بودند.[نیازمند منبع]

در این جنگ، اقیانوس هند[۵۰] و دریای مدیترانه[۵۱] دو جبهه اصلی جنگ میان این دو قدرت مسیحی و مسلمان بود. از آنجایی که ایبری‌ها (پرتغالی‌ها و اسپانیایی‌ها) به دنبال این بودند که از طریق آفریقا به هند برسند، ناگزیر از نبرد با عثمانی و نیروهای متحدش بودند. آن‌ها همچنین به دنبال این بودند تا خود را به اقیانوس آرام رسانده و مسیحیت را در فیلیپین رایج کنند[۵۲] تا بدین ترتیب، از این منطقه به عنوان پایگاهی برای حملات آینده علیه مسلمانان استفاده نمایند. همین مسئله باعث شد تا عثمانی اقدام به ارسال نیروهای کمکی برای سلاطین اچیه در اندونزی کنونی کرده تا از گسترش قلمروی مسیحیان جلوگیری کنند.[۵۳][۵۴] با این حال، این جنگِ بزرگ قرن شانزدهم به سرانجام قطعی نرسید، زیرا هم عثمانی و هم اتحادیه ایبری (اسپانیا-پرتغال) از نظر جمعیت، اقتصاد و نیروی نظامی در وضعیتی تقریباً برابر قرار داشتند.[۵۵]

دوره رکود و اصلاحات

شورش‌ها، سرنگونی‌ها و تجدید قدرت

یک نقشه مربوط به سال ۱۶۵۴

در نیمه دوم قرن شانزدهم، عثمانی تحت فشار شدید تورم و افزایش هزینه جنگ‌ها در دو جبهه شرق در برابر ایران و غرب در برابر قدرت‌های اروپایی قرار گرفت. این فشارها باعث شد تا در آغاز قرن هفدهم، امپراتوری وارد مجموعه‌ای از بحران‌ها شود. در جریان این بحران‌ها بود که مشخص شد که سیستم فعلی حکومت عثمانی دیگر کارایی لازم را ندارد[۵۶] و به همین دلیل، امپراتوری دست به مجموعه‌ای اصلاحات گسترده در سیاست‌ها و نیروهای نظامی خود زد تا بتواند کماکان به عنوان یک امپراتوری «قرن هفدهمی» از نظر نظامی و اقتصادی قدرتمند باقی بماند.[۵۷][۵۸] تاریخ‌دانانی که خود این دوره را به چشم دیده‌اند، آن را دوره رکورد و سرآغاز زوال عثمانی توصیف کرده‌اند، با این حال تاریخ‌دانان مدرن این دیدگاه را رد می‌کنند.[۵۹]

فتح بلگراد در ۱۷۱۷ توسط نیروهای اتریشی

با کشف راه‌های دریایی جدید توسط قدرت‌های اروپایی، آنان قادر بودند تا انحصار عثمانی در این مسئله را از بین ببرند که البته این مسئله منجر به برخوردهای نظامی مانند جنگ‌های عثمانی و پرتغال پس از کشف دماغه امیدنیک نیز شد. با این حال، گرچه حضور اروپاییان در اقیانوس آرام روز به روز افزایش پیدا می‌کرد، عثمانی توانست به حضور قدرتمند خود در صحنه تجارت با شرق ادامه دهد. در این دوره، به عنوان مثال، قاهره از نظر اقتصادی بسیار شکوفا شد که دلیل آن افزایش تقاضاها برای قهوه یمنی بود که منجر به تأسیس قهوه‌خانه‌های بیشمار در این شهر گردید که سرانجام قاهره را به مرکزی برای تجارت قهوه تبدیل در قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم تبدیل کرد.[۶۰]

در دوران ایوان چهارم، روسیه تزاری به گسترش قلمروهای خود ادامه داد و ولگا و در منطقه شمالی دریای خزر فتح کرد. در سال ۱۵۷۱، در پاسخ به توسعه‌طلبی روس‌ها، دولت گیرای یکم، خان کریمه با پشتیبانی عثمانیان، به مسکو حمله‌ور شد و شهر را به آتش کشید.[۶۱] یک سال بعد دوباره حمله تکرار شد، با این تفاوت که روسیه با موفقیت از خود دفاع کرد. خانات کریمه تا پایان قرن هفدهم به تاخت و تازها در اروپای شرقی ادامه داد[۶۲] و یکی از قدرت‌های مهم منطقه باقی ماند.[۶۳]

در جنوب اروپا، یک ارتش متشکل از نیروهای ائتلاف کاتولیکی به رهبری فلیپ دومِ اسپانیا، ناوگان عثمانی را در نبرد لپانتو در سال ۱۵۷۱ شکست داد. نیروهای کاتولیک بیش از سی هزار عثمانی را کشتند یا آنان را به اسارت گرفتند و بیشتر از ۲۲۰۰ کشتی را از بین بردند.[۶۴] با این شکست تحقیرآمیز، چهره شکست‌ناپذیر عثمانی در هم شکست[۶۵] و مشخص شد که پیروزی شوالیه‌های مالت در نبرد مالت در سال ۱۵۶۵ اتفاقی نبوده‌است.[۶۶] شکست در برابر نیروهای ائتلاف کاتولیک همچنین باعث شد تا بخش اعظم نیروهای کارکشته ارتش عثمانی نیز از بین بروند؛ با این حال کشتی‌های از دست رفته به سرعت جایگزین شدند.[۶۷] گرچه افسانه شکست ناپذیری عثمانی از بین رفته بود، ارتش آنان قادر بود تا به سرعت خود را بازیابی کرده و تنها دو سال بعد ونیز را مجبور به پذیرفتن پیمان صلح نماید. این صلح به عثمانی فرصت تا به مسائل روی داده در شمال آفریقا بپردازند.[۶۸]

محاصره دوم وین در ۱۶۸۳

با افزایش توان دفاعی هابسبورگ‌ها (در مرزهای غربی عثمانی) به نظر می‌رسید که جنگ میان اتریش و عثمانی به یک بن‌بست خورده‌است.[۶۹] جنگ پانزده ساله میان اتریش و عثمانی که به «جنگ طولانی با ترکان» معروف است، باعث شد تا عثمانی نیاز مبرمی به نیروهای تازه‌نفس برای پیاده‌نظام خود داشته باشد. با ورود نیروهای تازه‌کار، نظمی که قرن‌ها در ارتش این دولت بود از بین رفت و البته این مشکل را به وجود آورد که هر لحظه امکان شورش نیروهای نظامی وجود داشته باشد، مشکلی که دیگر هرگز کاملاً از بین نرفت.[۷۰] همچنین با افزایش جمعیت امپراتوری به سی میلیون نفر، عثمانی با مشکل کمبود زمین نیز مواجه شد.[۷۱] با همه این‌ها، دولت عثمانی توانست کماکان قدرتمند باقی بماند و به صورت کلی در این دوران، با شکست‌های بزرگی روبرو نشد. تنها استثنایی که وجود دارد، شکست آنان از ایرانیان در جنگ ۱۶۱۸–۱۶۰۳ است که باعث شد بسیاری از استان‌های شرقی امپراتوری از دست بروند و تعدادی از آن‌ها هرگز بازیابی نشوند. با امضای عهدنامه نصوح پاشا میان صفویان و عثمانی، همه قفقاز به جز بخش‌های غربی گرجستان به ایران داده شد.[۷۲]

مراد چهارم (۱۶۲۳–۱۶۴۰) در جریان سلطنت نسبتاً کوتاهش، توانست بار دیگر قدرت دولت مرکزی را برقرار کرده و همچنین عراق را از ایران بازپس بگیرد.[۷۳] عهدنامه زهاب در همین دوره امضا شد که باعث تقسیم قفقاز میان صفویان و عثمانیان و همچنین ضمیمه قطعی عراق به عثمانی شد. مرزی که در جریان این عهدنامه ترسیم شد، هنوز در میان سه کشور ایران، ترکیه و عراق برقرار است.[۷۴][۷۵] در همین دوران بود که دوره موسوم به سلطنت زنان (۱۶۲۳–۱۶۵۶) آغاز شد که در طی این سال‌ها، مادران سلاطین جوان عملاً به جای پسرشان حکومت را در دست داشتند. قابل ذکرترین اتفاق این دوره آن بود که رقابت میان کوسم سلطان و عروسش تورخان خدیجه سلطان منجر به قتل کوسم سلطان در سال ۱۶۵۱ شد.[۷۶] پس از آن دوره کوپورلو (۱۶۵۶–۱۷۰۳) آغاز شد که در این دوران، شش وزیر از خاندان آلبانیایی کوپورلو قدرت را در امپراتوری به دست گرفتند. این دوره دولت عثمانی شاهد پیروزی‌های نظامی نسبتاً بزرگی بود که در آن ترانسیلوانیا با موفقیت پس گرفته شد، فتح کرت در ۱۶۶۹ با موفقیت به پایان رسید و عثمانیان به جنوب اوکراین که در آن زمان در اختیار لهستان بود، وارد شدند.[۷۷]

با این حال، این دوره به صورت فاجعه‌باری پایان یافت. وزیر اعظم کارا مصطفی پاشا در سال ۱۶۸۳ ارتش بزرگی را فراهم آورد و برای بار دوم تلاش کرد تا وین را محاصره کند. تأخیر پیش آمده در محاصره وین باعث شد تا ارتش عثمانی توسط نیروهای متحد هابسبورگ، المانی و لهستانی به خاک و خون کشیده شود و اتحادیه مقدس به یک پیروزی درخشان دست پیدا کند. با عهدنامه صلح که جنگ موسوم به «جنگ بزرگ با ترکان» پایان داد[۷۸]، عثمانی بخش‌های وسیعی از خاک خود را از دست داد که بیشتر آنان را هرگز نتوانست مجدداً فتح کند.[۷۹] مصطفی دوم در میان سال‌های ۱۶۹۶ تا ۱۶۹۶ در یک اردوکشی به قصد تلافی شکست در وین، تلاش کرد تا به هابسبورگ‌ها در مجارستان حمله کند اما با شکست در نبرد زنتا، این لشکرکشی نیز فاجعه آمیز به پایان رسید.[۸۰]

افزایش تهدیدها از جانب روسیه

به‌جز از دست دادن بنات و از دست دادن موقتی بلگراد، مرزهای عثمانی در دانوب در طول قرن هجدهم تقریباً ثابت ماند. اما با توسعه طلبی روسیه، خطر بزرگی که روز به روز در حال افزایش بود، عثمانی را تهدید می‌کرد.[۸۱] کارل دوازدهم سوئد که در نبرد پولتاوا (۱۷۰۹) در جنگ بزرگ شمالی در برابر روس‌ها شکست خورده بود[۸۱]، با عثمانی پیمان اتحاد بست. چارلز سلطان احمد سوم را راضی کرد تا به روسیه اعلان جنگ دهد و این جنگ در نهایت با پیروزی عثمانی به پایان رسید.[۸۲]

با عهدنامه پاسارویتز میان عثمانی و اتریش، عثمانی به صورت دائمی بنات و به صورت موقتی صربستان و والاکیای کوچک را از دست داد. با این عهدنامه، مشخص شد که عثمانی در موضع دفاعی است و بسیار بعید است که در آینده خطر جدی برای اروپا ایجاد کند.[۸۳]

تلاش نیروهای عثمانی برای جلوگیری از پیشروی نیروهای روسی در ۱۷۸۸

جنگی که بیست سال بعد با عهدنامه بلگراد میان روسیه و اتریش با عثمانی به پایان رسید، باعث شد تا صربستان و والاکیای کوچک دوباره تحت کنترل باب عالی (نام رایج برای اشاره به دربار عثمانی) در آیند، با این حال، دولت عثمانی شهر بندری آزوف و شمال کریمه را به روسیه واگذار کرد. پس از این جنگ، عثمانی برای حدود یک نسل در صلح به سر برد، زیرا روسیه و اتریش مشغول درگیری با پروس که به تازگی در حال اوج گرفتن بود، بودند.[۸۴]

سلاطین عثمانی همچنین سعی در ایجاد اصلاحات در سیستم آموزش نیز نمودند.[۸۵] دانشگاه «مهندسان بحر همایون» (دانشگاه فنی استانبول امروزی) به سبک دانشگاه‌های غربی تأسیس شد. در سال ۱۷۳۴، یک مدرسه ساخت توپخانه با شیوه‌های اروپایی در قسطنطنیه ایجاد شد، اما علمای اسلامی با آن مخالفت کردند و سلطان مجبور شد تا نظر آنان را بپذیرد.[۸۶] این مدرسه در سال ۱۷۵۴ به شکل مخفی مجدداً بازگشایی شد.[۸۷] در ۱۷۲۶، ابراهیم متفرقه، یک مجارستانی که اسلام آورده بود، وزیر اعظم داماد ابراهیم پاشای نوشهری و مفتی اعظم و سایر علمای دینی را راضی کرد تا اجازه چاپ کتاب با دستگاه چاپ را به او بدهند که در نهایت منجر به آن شد که سلطان احمد سوم این مجوز را صادر کند که کتاب‌های غیردینی به شیوه‌های نوین چاپ شود. هرچند این اتفاق مخالفت بسیاری از روحانیان مسلمان و البته کاتبان را در پی داشت،[۸۸] با این حال نخستین کتاب در سال ۱۷۲۹ به چاپ رسید.[۸۹][۹۰]

در سال ۱۷۶۸، شبه‌نظامیان اکراینی تحت حمایت روسیه وارد شهر تحت کنترل عثمانیِ بالتا شدند، مردم شهر را کشتند و در نهایت آن را به آتش کشیدند. این اتفاق، منجر به آن شد که پادشاه عثمانی به روسیه اعلان جنگ بدهد. جنگ شش سال طول کشید و در پایان آن، عثمانی به همه مسیحیان مولداوی و والاکیا آزادی مذهبی اعطا کرد.[۹۱] در سال‌های پایانی قرن هجدهم، بسیاری از شخصیت‌های سیاسی عثمانی به این عقیده بودند که شکست‌های پیاپی آنان در برابر روس‌ها به اصلاحات گسترده پتر کبیر که منجر به مدرن‌سازی کشور و سپاه روسیه شده بود، بازمی‌گردد و عثمانی نیز باید دست به چنین اصلاحاتی بزند.[۹۲]

به تخت‌نشینی سلیم سوم

سلیم سوم نخستین کسی بود که برای مدرن‌سازی ارتش عثمانی دست به اقدام جدی زد، اما اقدامات او با مخالفت مقامات مذهبی و فرماندهان نیروهای ینی‌چری روبرو شد. ینی‌چری‌ها که نگران به خطر افتادن جایگاه خودشان در صورت ایجاد یک ارتش منظم و همیشگی بودند، علیه دولت مرکزی شوریدند. اقدامات سلیم در نهایت منجر شد تا او جان و تاج تخت خود را از دست بدهد، اما محمود دوم، جانشین او، به بهانه شورش روی داده سپاه ینی‌چری را در ۱۸۲۶ منحل کرد.

شورش یونانیان بر عثمانی در جنگ استقلال یونان

در دوران «مسئله شرق» (دوره‌ای که به دلیل زوال عثمانی، قدرت‌های اروپایی بر سر فتح قلمروهای آنان به رقابت می‌پرداختند)، انقلاب صربستان (۱۸۰۴–۱۸۱۵) روی داد که این مسئله منجر به یک سری بیداری‌های ملی در بالکان شد. در سال ۱۸۳۰ عثمانی اجباراً پذیرفت که صربستان به صورت رسمی بخشی از عثمانی باشد، اما پادشاه و سلسله پادشاهی خود را داشته و پادشاه در اداره کشور خود کاملاً مستقل عمل کند.[۹۳][۹۴] در سال ۱۸۱۱، وهابی‌های خاندان سعودی در عربستان بر عثمانی شوریدند. دولت مرکزی که توان سرکوب کردن آنان را نداشت، از محمدعلی پاشا، والی مصر درخواست کرد تا به این شورش پایان دهد و اقدامات محمدعلی در نهایت منجر به سقوط نخستین دولت سعودی شد. در ۱۸۲۱، یونانیان بر سلطان شوریدند. این اتفاق در نهایت به انقلاب یونان شهرت یافت و منجر به آن شد که یونان در سال ۱۸۲۹ به اولین کشوری شد که توانسته‌است به صورت رسمی از عثمانی مستقل شود. در سال ۱۸۳۰، فرانسه الجزایر را فتح کرد و عثمانی قادر نبود تا آنان را از این منطقه بیرون کرده و آن را پس بگیرد. یک سال بعد، محمدعلی پاشا به امید اینکه عثمانی را براندازد و خود به سلطان جدید تبدیل شده و سلسله تازه‌ای را روی کار آورد، در مصر شورید. سپاه او که توسط فرانسویان تعلیم دیده شده بود، به رهبری پسر محمد علی یعنی ابراهیم پاشا سپاه عثمانی را شکست داد و تا دویست مایلی قسطنطنیه پیشروی کرد.[۹۵] سلطان محمود دوم که هیچ راهی پیش پای خود برای جلوگیری از پیشروی سپاه ابراهیم پاشا نمی‌دید، از دشمن همیشگی امپراتوری، یعنی روسیه درخواست کمک کرد و تزار نیکولای یکم ارتشی را برای کمک به وی فرستاد.[۹۶] در نهایت، این سپاه روسی با موفقیت مانع پیشروی ابراهیم پاشا شد.[۹۷] با این حال، عثمانی در ۱۸۳۳ رسماً علاوه بر مصر، محمد علی پاشا را به عنوان والی کرت، حلب، تریپولی، دمشق و سیدون به رسمیت شناخت و در عوض، محمدعلی نیز از ادعای خود بر تاج و تخت عثمانی چشم پوشی کرد.[۹۸] با توجه به اینکه اگر به خاطر دخالت روس‌ها نبود، بسیار بعید بود تا محمود دوم و سلسله عثمانی از این واقعه جان سالم به در ببرند، امروزه این اتفاق آغازگر دوره‌ای دیده می‌شود که باب عالی حتی توانایی دفاع و حفظ خودش را هم نداشت.[۹۹]

گسترش امپراتوری عثمانی (۱۲۹۹–۱۶۸۳ میلادی)

در سال ۱۸۳۹، عثمانی تلاش کرد تا مناطق از دست رفتهِ تحت کنترل محمد علی را پس بگیرد، اما به طرز فاجعه‌باری شکست خورد. این اتفاق آغازگر «بحران شرقی ۱۸۴۰» گردید؛ زیرا از آنجایی که محمد علی پاشا بسیار به فرانسه نزدیک بود، در اروپا این بیم می‌رفت که اگر او به عنوان سلطان جدید امپراتوری تاج‌گذاری کند، همه سرزمین‌های تحت کنترل عثمانی به منطقه تحت نفوذ فرانسه تبدیل شود.[۱۰۰] از آنجایی که باب عالی خود توانایی شکست دادن مصر و محمد علی پاشا را نداشت، بریتانیا و اتریش به یاری آنان آمده و پاشا را شکست دادند.[۱۰۱] همه این‌ها، منجر شده بود که از میانه‌های قرن نوزدهم، عثمانی در میان قدرت‌های غربی به «مرد مریض اروپا» معروف شود. شاهزاده‌نشین صربستان، والاکیا و مولداوی در دهه‌های شصت و هفتاد قرن نوزدهم همچنین موفق به کسب استقلال خود شدند.

مدرن‌سازی و آغاز زوال

در دوران تنظیمات (۱۸۳۹–۱۸۷۶)، اصلاحاتی در امپراتوری عثمانی انجام پذیرفت که منجر به ایجاد یک ارتش مدرن شد، سیستم بانکداری به وجود آمد، چندین قانون دینی با قوانین سکولار جایگزین شدند،[۱۰۲] کارخانه‌های مدرن ایجاد شد و حتی قوانینی تصویب گردید که از شدت مجازات همجنسگرایی کاست. در سال ۱۸۴۰، وزارت پست عثمانی نیز ایجاد گردید.[۱۰۳][۱۰۴]

سلطان عبدالمجید که خود شخصاً تلگراف را تست کرده بود، درخواستی برای ایجاد سیستم تلگراف در عثمانی برای ساموئل مورس در سال ۱۸۴۷ ارسال کرد.[۱۰۵] پس از آزمایش موفقیت‌آمیز، سیستم تلگراف استانبول-ادرین-شومن در نهم اوت ۱۸۴۷ راه افتاد.[۱۰۶][۱۰۷] اصلاحات در عثمانی با ایجاد قانونی اساسی و پارلمان به اوج خود رسید. هرچند دوران آن کوتاه بود زیرا سلطان عبدالحمید دوم مجلس را پس از دو سال در ۱۸۷۷ منحل کرد.

جمعیت مسیحی امپراتوری، از آنجایی که مسیحیان نسبت به جمعیت مسلمان از نظر تحصیلات عالیه وضعیت بهتری داشتند، از مسلمانان پیشی گرفت.[۱۰۸] این مسئله، باعث رنجش مسلمانان که اکثریتِ امپراتوری بودند، شد. در سال ۱۸۶۱، حدود ۶۶۵ مدرسه برای محصلان مسیحی (که حدود ۱۴۰٬۰۰۰ نفر بودند) در امپراتوری وجود داشت، درحالی که جمعیت مسلمانان چند برابر بود، تعداد مدارس مخصوص آنان بسیار کمتر بود[۱۰۹]؛ آن هم درحالی که در مدارس مسیحی علوم روز جهان تدریس می‌شد و مدارس اسلامی محدود به تدریس زبان عربی و علوم اسلامی بودند. همچنین نوشتن لسان عثمانی - که یک زبان ترک تبار بود - با الفبای عربی - که یک زبان سامی بود - کار را برای آموزش کودکان عثمانی زبان سخت می‌کرد.[۱۱۰] با توجه به اینکه اکثریت دانشجویان در دانشگاه‌های عثمانی را مسیحیان تشکیل می‌دادند، نقش آنان در اقتصاد امپراتوری بسیار افزایش یافت.[۱۱۱][۱۱۲] در سال ۱۹۱۱، حدود ۶۵۴ عمده‌فروشی در استانبول وجود داشت و درحالی که تعداد یونانیان و ترک‌زبانان شهر تقریباً برابر بود، یونانیان صاحب ۵۲۸ تای آن‌ها بودند که خود اهمیت جمعیت مسیحی در اقتصاد امپراتوری را نشان می‌دهد. حتی در بسیاری از موارد، مسیحیان و یهودیان از حمایت کنسول‌گری‌ها و سفارت‌های کشورهای اروپایی برخوردار بودند که باعث می‌شد که برخلاف مسلمانان، محدودیت قوانین عثمانی شامل آنان نشود.[۱۱۳]

جنگ کریمه یکی از بخش‌های رقابت طولانی قدرت‌های اروپایی برای تصاحب قلمروهای امپراتوری در حال زوال عثمانی بود. این جنگ چنان بار سنگین اقتصادی‌ای بر دوش‌های امپراتوری گذاشت که دولت مجبور شد تا ۵ میلیون پوند در سال ۱۸۵۴ از قدرت‌های خارجی قرض بگیرد.[۱۱۴][۱۱۵] در جریان جنگ کریمه، حدود ۲۰۰ هزار تن از تاتارهای کریمه مجبور به ترک خانه خود شده و به امپراتوری عثمانی مهاجرت کردند.[۱۱۶] همچنین در جریان جنگ قفقاز، ۵۰۰ هزار تا ۱٫۵ میلیون چرکسی از سرزمین‌های خود توسط روسیه رانده شده[۱۱۷] و در آناتولی ساکن گردیدند.[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱] این مهاجرت‌ها نیز خود در پروسه مدرن‌سازی امپراتوری عثمانی تأثیر زیادی گذاشت.[۱۲۲]

رومانی با کمک روسیه به استقلال رسید.
شهیدان زن بلغاری اثری از کنستانتین ماکووسکی که کشته شدن زنان بلغار توسط سربازان ترک را نشان می‌دهد.

امپراتوری عثمانی به صورت کلی اهمیت زیادی به مسئله آموزش و پرورش نمی‌داد. به عنوان مثال، تنها ۰٫۲ درصد از بودجه سال ۱۸۶۰ امپراتوری به آموزش و پرورش اختصاص داده شده بود.[۱۲۳] باب عالی بیشتر به دنبال مدرن‌سازی ارتش بود تا بتواند از خود در برابر تهدیدات خارجی دفاع کند که البته این خود باعث شد تا امپراتوری در تهدید نوع دیگری از تهدیدات قرار بگیرد. انگین روگان در کتاب تاریخ اعراب می‌نویسد که «بزرگ‌ترین تهدید برای استقلال خاورمیانه» در قرن نوزدهم «دولت‌های اروپایی نبودند، بلکه بانکداری آن بود».[۱۲۴] عثمانی که به خاطر جنگ‌های پیاپی، به خصوص جنگ کریمه، مجبور به دریافت وام‌های پیاپی از دولت‌های خارجی می‌شد، در سال ۱۸۷۵ رسماً اعلام ورشکستگی کرد.[۱۲۵] در سال ۱۸۸۱، دولت عثمانی برای پرداخت بدهی‌های خود، «اداره دیون عامیه عثمانیه» را ایجاد کرد که تحت نظر فرانسوی‌ها و بریتانیایی‌ها اداره می‌شد تا امپراتوری بتواند به مرور بدهی‌های خود را پرداخت کند. این اداره که شریان‌های اصلی اقتصاد امپراتوری را کنترل می‌کرد، از قدرت خود برای افزایش نفوذ اروپایی‌ها در عثمانی استفاده می‌نمود.[۱۲۶]

باشی بوزوق‌ها که بخشی از نیروهای نظامی عثمانی بودند، در سال ۱۸۷۶ به شدت شورش بلغارها را سرکوب کرده و بیش از صد هزار نفر را به قتل رساندند.[۱۲۷] با این حال، پس از شکست قاطعانه عثمانی در برابر روسیه، بلغارستان به عنوان یک بخش خودمختار از امپراتوری عثمانی درآمد. همچنین در پیامدهای این جنگ با روسیه، قلمروهای اروپایی عثمانی بسیار کاهش یافتند. رومانی کاملاً مستقل شد و روند استقلال صربستان و مونتنگرو نیز کامل گردید. در سال ۱۸۷۸ نیروهای اتریش-مجارستان دو ولایت بسنی و نوی پازار در بالکان را اشغال کردند.

بنجامین دزرائیلی، نخست‌وزیر بریتانیا، در جریان کنگره وین توانست ولایت‌های عثمانی در بالکان را به این دولت بازگرداند؛ در عوض، اداره قبرس به انگلستان واگذار شد.[۱۲۸] در سال ۱۸۸۲، بریتانیا همچنین نیروهای خود را به مصر فرستاد تا یک شورش را سرکوب کند. این مسئله باعث شد تا سلطان عبدالحمید دوم ارتش خود را به حالت آماده‌باش درآورد، زیرا بیم آن را داشت که بریتانیایی‌ها به دنبال طرح‌ریزی یک کودتا در عثمانی هستند. عبدالحمید چنان از کودتا در هراس بود که حتی به نیروهای خود اجازه تمرینات نظامی نمی‌داد، زیرا می‌ترسید که این پوششی برای کودتا باشد. در سال ۱۸۸۲، ژنرال کلمار فرایهر فن در گلتس، از افسران ارتش آلمان، به قسطنطنیه رفت تا در به‌روز سازی ارتش عثمانی به باب عالی یاری رساند. نیروهایی که توسط او تعلیم داده شده بودند، در سیاست‌های سال‌های پایانی امپراتوری نقش سرنوشت سازی بازی کردند.[۱۲۹]

در میان سال‌های ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۶، حدود ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار ارمنی توسط دولت عثمانی کشته شدند که این اتفاق به کشتار حمیدیه معروف شد و به عنوان پیش‌زمینه‌ای بر نسل‌کشی ارامنه دیده می‌شود.[۱۳۰]

پس از اینکه عثمانی در دهه‌های پایانی خود، بخش‌های وسیعی از قلمروهای سابق خود را در کریمه، بالکان، قفقاز و مدیترانه از دست داد، حدود ۷ تا ۹ میلیون نفر از این مناطق به آناتولی (ترکیه آسیایی کنونی) و تریس شرقی (ترکیه اروپایی کنونی) مهاجرت کردند.[۱۳۱] همچنین با شکست عثمانی در جنگ اول بالکان، حدود ۴۰۰ هزار مسلمان و ۴۰۰ هزار غیر مسلمان به آناتولی مهاجرت کردند که البته بسیاری از آنان به دلیل وبا در جریان فرار از سرزمین‌هایی که عثمانیان در بالکان از دست داده بودند، جان خود را از دست دادند.[۱۳۲] جاستین مک‌کارتی، از تاریخ‌نگاران معاصر، برآورد می‌کند که در صد سال آخر امپراتوری عثمانی، چند میلیون مسلمان در شبه جزیره بالکان کشته شده‌اند.[۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵]

انقراض

اعلام محمد پنجم به عنوان سلطان عثمانی توسط ترکان جوان.

سقوط امپراتوری عثمانی (۱۹۰۸–۱۹۲۲) در جریان دومین دوره مشروطه، دوره‌ای که با انقلاب ترکان جوان به نظر می‌رسید وضعیت بهتر خواهد شد، رخ داد. در دوره دوم مشروطه عثمانی، قانون اساسی ۱۸۷۶ مجدداً برقرار شد و فضای چند حزبی در این امپراتوری برقرار گردید. آغاز دوره دوم مشروطه به شهروندان امپراتوری این امید را داد که عثمانی به دولتی آزاد تبدیل خواهد شد، سیستم قضایی مدرن خواهد شد و با افزایش توان مجدد امپراتوری، عثمانیان قادر خواهند بود تا از خود در برابر قدرت‌های خارجی دفاع کنند.[۱۳۶] اما در عمل، این دوره پایان دولت عثمانی را رقم زد.

رهبران ترکان جوان که پیش از این مجبور به فعالیت‌های زیرزمینی بودند، حالا می‌توانستند احزاب خود را داشته باشند.[۱۳۷] در میان این حزب‌ها، دو حزب «کمیته اتحاد و پیشرفت» و «حزب آزادی و آشتی» نسبت به سایرین برجسته‌تر بودند. همچنین احزاب قومی مانند حزب سوسیالیست دموکراتیک کارگران یهودی فلسطین و جنبش ملی ارمنیان نیز در این دوران تأسیس شدند که البته با واکنش مثبتی از سوی دولت مرکزی همراه نبود. درحالی که عثمانی درگیر مسائل داخلی بود، اتریش مجارستان رسماً بوسنی و هرزگوین را در سال ۱۹۰۸ ضمیمه خاک خود کرد. همچنین باوجود اصلاحات در ارتش عثمانی که حالا به یک ارتش مدرن تبدیل شده بود، این امپراتوری در جنگ با ایتالیا تقریباً همه قلمروهای خود در شمال آفریقا را از دست داد. همچنین با شکست در جنگ بالکان، همه قلمروهای اروپایی نیز از چنگال باب عالی خارج شدند. در سال‌های پایانی منتهی به جنگ جهانی اول، وضعیت سیاسی امپراتوری عثمانی بسیار ناپایدار بود و چهار کودتا در عرض چهار سال روی داد.

نسل‌کشی ارمنی‌ها منجر به قتل یک و نیم میلیون ارمنی شد.

ورود عثمانی به جنگ جهانی اول با حمله غافلگیرکننده آن‌ها به سواحل روسیه در دریای سیاه در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۱۴ روی داد. در عرض چند روز پس از حمله، روسیه و متحدانش، بریتانیا و فرانسه، به عثمانی اعلان جنگ دادند. باوجود شکست نهایی عثمانیان در این جنگ، آن‌ها در ابتدای جنگ موفق به کسب چند پیروزی در نبردهایی مانند گالیپولی نیز شدند.

در جریان جنگ جهانی اول، دولت عثمانی برای تبدیل کردن آناتولی (ترکیه کنونی) به یک منطقه ترک‌زبان، آن هم درحالی که ترکان تا پیش از جنگ در کنار یونانیان، ارمنیان، کردها و آشوریان تنها یکی از قومیت‌های آناتولی بودند، دست به کشتار سیستماتیک و سازمان‌دهی شده یونانیان، ارمنیان و آشوریان زد. تنها در جریان نسل‌کشی ارامنه بیش از ۱٫۵ میلیون نفر توسط ترکان کشته شدند.[۱۳۸]

اعلام پیروزی انقلاب ترکان جوان

در سال ۱۹۱۵، دولت عثمانی از بین بردن جمعیت ارمنی آناتولی را آغاز کرد. این نسل‌کشی در جریان و پس از جنگ جهانی اول در دو فاز انجام پذیرفت: با کشتنِ مردان بالغ یا انتقال آنان به اردوگاه‌های کار اجباری یا دیپورت کردن زنان، پیرها، کودکان و نوزادان در راه‌پیمایی مرگ به سوی بیابان‌های سوریه. در جریان اخراج جمعیت ارمنی از سرزمین‌هایشان از طریق راهپیمایی مرگ در جریان نسل‌کشی، گزارش‌های زیادی از تجاوزهای گسترده به زنان نیز گزارش شده‌است. همچنین در جریان راهپیمایی زنان و کودکان ارمنی از آناتولی که توسط اسکورت نیروهای ترک انجام می‌پذیرفت، هیچ‌گونه آب یا غذایی در اختیار آنان قرار نمی‌گرفت.[۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱] اتفاقات مشابه‌ای برای جمعیت یونانی و آشوری امپراتوری نیز رخ داد که سرانجام راه را برای تأسیس جمهوری ترکیه هموار ساخت.[۱۴۲]

آخرین تصویر سلطان. خروج محمد ششم از ترکیه. پس از انحلال سلطنت عثمانی.

درحالی که در دو سال ابتدایی جنگ، به نظر می‌رسید که عثمانی در خاورمیانه دست بالا را دارد، شورش اعراب که در سال ۱۹۱۶ روی داد، باعث شد تا اوضاع به ضرر آنان شود. با امضای متارکه مودروس در سی‌ام اکتبر ۱۹۱۸، تقسیم و تجزیه امپراتوریِ شکست خورده عثمانی میان نیروهای پیروز جنگ آغاز شد. با اینکه امپراتوری، از جمله پایتخت آن یعنی قسطنطنیه، به اشغال نیروهای بریتانیایی و فرانسوی درآمده بود، آنان به سلطان این اجازه را دادند که بتواند عنوان خود را به صورت ظاهری حفظ کند. با این حال، با اشغال شهرهای ترک‌نشین، جنبش‌هایی آغاز گردید که سرانجام منجر به پیروزی آنان در جنگ استقلال ترکیه به رهبری مصطفی کمال (که بعدها آتاترک نام گرفت) و تأسیس جمهوری ترکیه شد. سلطنت عثمانی در روز یکم نوامبر ۱۹۲۲ ملغی اعلام شد و هفده روز بعد، سلطان محمد ششم از ترکیه خارج گردید. دو سال بعد، در سوم مارس ۱۹۲۴، خلافت عثمانی نیز ملغی اعلام شد.[۱۴۳]

ارتش عثمانی

توپخانه ارتش عثمانی در نبرد گالیپولی
خلبانان ارتش عثمانی در اوایل سال ۱۹۱۲

اولین ارتش عثمانی به‌طور کامل از عشایر تُرکمان تشکیل شده بود.[۱۴۴] تاریخ نظامی ارتش امپراتوری عثمانی را می‌توان به پنج دوره اصلی تقسیم کرد:[۱۴۵] دوران بنیان‌گذاری که به سال‌های ۱۳۰۰ (نبرد با امپراتوری بیزانس) تا ۱۴۵۳ (فتح قسطنطنیه) اشاره دارد، دوره کلاسیک سال‌های بین ۱۴۵۱ (سلطان محمد فاتح) تا ۱۶۰۶ (صلح سیتواتوروک)، دوره اصلاحات که سال‌های ۱۶۰۶ الی ۱۸۲۶ (پیشامد فرخنده) را شامل می‌شود، دوره مدرن‌سازی طی سال‌های ۱۸۲۶ و ۱۸۵۸، و دوره افول که بین سال‌های ۱۸۶۱ (به سلطنت رسیدن سلطان عبدالعزیز) و ۱۹۱۸ (آتش‌بس مودروس) بود. عثمانی‌ها از اواخر قرن چهاردهم میلادی شروع به استفاده از سلاح گرم کردند و در نتیجه واحدهای نظامی دیگری مانند تفنگداران پیاده‌نظام تشکیل شدند. سواره نظام منظم مجهز به سلاح گرم (Süvari Topçu Neferi «سواره‌نظام تفنگدار») و خمپاره‌چی‌ها متشکل از نارنجک اندازانی که مواد منفجره را به نام خمپاره پرتاب می‌کردند و سربازانی که وظیفه پشتیبانی توپخانه را داشتند.

امپراتوری عثمانی اولین امپراتوری باروتی بود و پس از آن ایران صفوی و امپراتوری گورکانی هند قرار داشتند. در قرن چهاردهم، امپراتوری عثمانی توپ باروتی را به کار گرفت.[۱۴۶] استفاده از سلاح‌های باروتی توسط عثمانی به قدری سریع بود که آنها «مقدم بر دشمنان اروپایی و خاورمیانه‌ای خود در ایجاد نیروهای متمرکز و دائمی متخصص در ساخت و استفاده از سلاح گرم» بودند.[۱۴۷] اما قدرت عثمانی در استفاده از توپخانه، دشمنان آنها را شوکه کرد و دو حکومت مسلمان دیگر (صفویه و گورکانیان) را برای دستیابی به توپ مصمم نمود. ارتش عثمانی در زمان سلطان بایزید اول به توپخانه مجهز بود و در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۲ از آن در محاصره قسطنطنیه استفاده کردند. واحدهای توپخانه سرانجام ارزش خود را به عنوان موتورهای محاصره طی محاصره تسالونیکا در سال ۱۴۳۰ به اثبات رساندند.[۱۴۸]

استفاده منظم از سلاح گرم و توپخانه توسط ارتش عثمانی با سرعتی بیش از همتایان اروپایی خود پیش رفت. نیروهای ینی‌چری در ابتدا با استفاده از تیر و کمان صرفاً یک نیروی پیاده‌نظام بودند. در زمان سلطان محمد فاتح، آنها به سلاح گرم مجهز شدند و «شاید اولین نیروی پیاده‌نظام مجهز به سلاح گرم در جهان» بودند؛ بنابراین ینی‌چری‌ها اولین ارتش دائمی مدرن محسوب می‌شوند.[۱۴۹][۱۵۰] ترکیبی از به‌کارگیری توپخانه و قدرت شلیک آنها همانند نبرد وارنا در سال ۱۴۴۴ در برابر نیرویی از صلیبیون و نبرد اوتلوق‌بئلی در سال ۱۴۷۳ در برابر آق‌قویونلوها تعیین‌کننده بود.[۱۵۱]

ماهیت دولت عثمانی

نقشه قلمرو عثمانی در خاورمیانه، ۱۸۰۳ میلادی.

چندین تاریخ‌نگار از جمله ادوارد گیبون، مورخ بریتانیایی و دیمیتری کیتزیکیس، مورخ یونانی این ایده را مطرح کردند که پس از فتح قسطنطنیه توسط عثمانی‌ها، امپراتوری روم شرقی به موجودیت تاریخی خود با یک «ماسک اسلامی» ادامه داد. کیتزیکیس عثمانی را یک «اتحادیه ترکی-یونانی» می‌خواند. تاریخ‌نگار آمریکایی، سپروس وریونیس از این می‌گوید که عثمانی دولتی بود به مرکزیت بالکان و قسطنطنیه که روکشی اسلامی و ترک‌زبان داشت.

با این حال، اکثر تاریخ‌دانان نظر مورخ اتریشی، پاول ویتک را قبول دارند که عثمانی را یک «دولت جهادی» می‌نامد که تنها هدفش گسترش اسلام بوده‌است. درحالی که برخی دیگر از مورخان نظر تاریخ‌نگار ترکیه‌ای فؤاد کوپرولو را قبول دارند که عثمانی را ادامه‌ای بر زندگی عشایری ترکان در آسیای میانه می‌داند که از شرق آسیا، از طریق آسیای میانه و سپس خاورمیانه خود را به آناتولی رساندند. این دسته از تاریخ‌نگاران بر این باورند که تقریباً تمام بخش‌های فرهنگی عثمانی از فرهنگ ایران گرفته شده‌است. اخیراً تاریخ‌نگار آمریکایی، هیث لوری، عثمانی را اتحادیه‌ای که یونانیان مسلمان شده و ترکان در آن به یک اندازه سهم داشتند، توصیف کرده‌است.[۱۵۲]

تاریخ‌نگار انگلیسی، نورمن استون، به شباهت‌های میان امپراتوری روم شرقی و امپراتوری عثمانی اشاره داشته‌است. او عنوان می‌کند که این دو امپراتوری در مسائلی مانند سیستم مالیات‌گیری و نحوه اعطای زمین با یکدیگر شباهت بسیار زیادی داشتند. استون از این می‌گوید که با وجود اینکه اسلامِ سنی دین رسمی و درباری امپراتوری بود، دولت عثمانی کنترل کلیسای ارتودوکس شرقی را کاملاً در اختیار خود داشت و بسیار از آن حمایت می‌کرد. به واسطه همین حمایت‌ها نیز این کلیسا به بزرگ‌ترین سازمانِ زمین‌دار در درون مرزهای عثمانی تبدیل شد. با این حال، این مورخ انگلیسی اذعان می‌کند که با وجود شباهت‌های بسیار، اینگونه نیست بپنداریم این دو امپراتوری یک واحد سیاسی بودند.[۱۵۳]

تقسیمات اداری

ارتش عثمانی در آغاز قرن بیستم

امپراتوری عثمانی نخستین بار در قرن چهاردهم میلادی به استان‌های مختلف با مرزهای مشخص که توسط یک بیگلربیگ (فرماندار) اداره می‌شد، تقسیم گردید. بیگلربیگ هر استان مستقیماً توسط دولت مرکزی انتخاب می‌شد. در هر استان یا بیگلربیگی، چند سنجک وجود داشت سنجک‌بیگ‌ها (گروهی از فرماندهان نظامی) مسئول اداره آن بودند و هر بیگلربیگ بر تمامی سنجک‌های منطقه خودش نظارت داشت. هر سنجک به چند قضا تقسیم می‌شد که یک قاضی بر اداره آن نظارت داشت.

تهیه فهرستی از استان‌های عثمانی و مرزهای آنان، بسیار دشوار است؛ زیرا مرزهای آنان به سرعت و با توجه به اتفاقاتی که در امپراتوری روی می‌داد، تغییر می‌کردند. این ناپایداری حتی پس از دوره تنظیمات بیشتر هم شد؛ زیرا با توجه به افزایش خطراتی که در مناطق مختلف روی می‌داد و البته برای کنترل قدرت دره‌بیگ‌ها، دولت مرکزی به‌طور مدوام مرزهای استان‌ها را تغییر می‌داد. هیچ تناسب و قاعده‌ای در تقسیم‌بندی استان‌ها وجود نداشت و وجود قبایل کوچ‌روی بسیار باعث می‌شد تا ایالت‌ها از بافت جمعیتی ثابتی برخوردار نباشند.

در سال ۱۸۶۴ و در دوره تنظیمات، با تصویب نظام‌نامه تشکیل ولایات، ایالت‌ها به «ولایت» تغییر نام دادند. هر ولایت به صورت رسمی از چهار بخش تشکیل می‌شد: ولایت، سنجک، قضا و دهکده. چند سال بعد و در ۱۸۷۱، قانونی تصویب می‌شد که بخش پنجمی به نام «ناحیه» را به تقسیم‌بندی ولایت‌ها اضافه می‌کرد.

پاسخ کازاک‌های زاپاروژی به محمد چهارم، پاسخ تحقیرآمیز و سراسر هجوآمیزی به دستور سلطان محمد چهارم بابت تسلیم داوطلبانه به دولت علیه عثمانی بود.[۱۵۴][۱۵۵]

مردم‌شناسی

سمورنا (که تقریباً برابر با ازمیر امروزی است) در دوران عثمانی و آغاز قرن بیستم

با محاسبه جمعیت امپراتوری عثمانی بر اساس تقسیم‌بندی‌های اداره این امپراتوری، جمعیت امپراتوری عثمانی در آغاز قرن شانزدهم ۱۱٬۶۹۲٬۴۸۰ نفر برآورد شده‌است؛[۱۵۶] اما به دلایل نامعلوم، جمعیت امپراتوری در قرن هجدهم کمتر از قرن شانزدهم بوده‌است.[۱۵۷] نخستین سرشماری رسمی عثمانی که در قرن نوزدهم و در سال ۱۸۳۱ انجام شد، نشان داد که این امپراتوری ۷٬۲۳۰٬۶۶۰ نفر جمعیت دارد، اما امروزه باور بر این است که این سرشماری چندان دقیق عمل نکرده‌است.[۱۵۸]

سرشماری رسمی شهروندان امپراتوری عثمانی از اوایل قرن نوزدهم آغاز شد. از سال ۱۸۳۱، هر چند سال یکبار، سرشماری جدیدی انجام شده‌است، اما پیداست که این سرشماری‌ها همه جمعیت امپراتوری را پوشش نمی‌داده‌اند.[۱۵۸][۷۱] به عنوان مثال، در نخستین سرشماری تعداد زنان محاسبه نشده‌است. جمعیت عثمانی در ادوار پیش از قرن نوزدهم را با در نظر گرفتن الگوهای افزایش و کاهش جمعیت محاسبه می‌کنند.[۱۵۹]

در آغاز قرن نوزدهم، احتمالاً جمعیت امپراتوری چیزی حدود ۲۵ تا ۳۲ میلیون نفر بوده‌است؛ ۱۰ میلیون نفر آنان در استان‌های اروپایی، ۱۱ میلیون نفر در استان‌های آسیایی و ۳ میلیون نفر در استان‌های آفریقایی. تراکم جمعیت در استان‌های اروپایی بسیار بیشتر بوده‌است. به عنوان مثال، تراکم جمعیت بالکان دو برابر آناتولی، سه برابر عراق و سوریه و پنج برابر شبه‌جزیره عربستان بوده‌است.[۱۶۰]

قسطنطنیه، اواخر قرن نوزدهم

در آخرین سال‌های امپراتوری، امید به زندگی جمعیت ساکن عثمانی ۴۹ سال بوده‌است.[۱۶۱] در طول حیات عثمانی، قحطی و بلایای طبیعی به دفعات متعدد منجر به تغییر بافت جمعیت امپراتوری شده‌است. در سال ۱۷۸۵، یک ششم جمعیت مصر به دلیل طاعون جان خود را از دست دادند و جمعیت حلب بیست درصد کاهش یافت. تنها در بین سال‌های ۱۶۸۷ تا ۱۷۳۱ مصر شش قحطی بزرگ را پشت سر گذاشت و آخرین قحطی بزرگ آناتولی چهار دهه پس از آن و در اواخر قرن هجدهم رخ داد.[۱۶۲]

گسترش شهرهای بندری در اثر ظهور راه‌آهن و ماشین بخار منجر به خوشه‌بندی جمعیت شد. از ۱۷۰۰ تا سقوط امپراتوری، شهرنشینی با روند رو به رشدی افزایش می‌یافت و به همین جهت شهرها روز به روز بزرگ‌تر می‌شدند. به عنوان مثال، ازمیر که در ۱۸۰۰ جمعیتی برابر با ۱۵۰٬۰۰۰ نفر داشت، تنها طی صد سال جمعیتش دو برابر شد.[۱۶۳][۱۶۴] شهر سالونیکا نیز رشد جمعیت چشم‌گیر سه برابری - از ۵۵ هزار نفر به ۱۶۰ هزار نفر - را تجربه کرد. البته برخی مناطق نیز با کاهش جمعیت روبرو بودند، مانند بلگراد.[۱۶۳]

اتفاقات سیاسی و اقتصادی مهمی که روی می‌داد، بر بافت جمعیت امپراتوری تأثیر می‌گذاشت. به عنوان مثال، ضمیمه شدن کریمه و مناطقی در بالکان، به ترتیب توسط روسیه و اتریش-مجارستان، باعث شد تا پناهجویان زیادی، از جمله ۲۰۰ هزار تاتار کریمه‌ای، به امپراتوری عثمانی مهاجرت کنند.[۱۶۵] تنها میان سال‌های ۱۷۸۳ تا ۱۹۱۳، پنج تا هفت میلیون نفر به امپراتوری عثمانی مهاجرت کردند که دست‌کم ۳٫۸ میلیون نفرشان از روسیه می‌آمدند. این مهاجرت منجر به ایجاد تنش‌های سیاسی درون امپراتوری نیز می‌شدند. همچنین مشکلات اقتصادی نیز بر روی بدنه جمعیت امپراتوری نیز تأثیر مهمی می‌گذاشت.[۱۶۶] از قرن نوزدهم، تعداد زیادی از مسلمانان بالکان به آناتولی (ترکیه امروزی) مهاجرت کردند که در زبان عثمانی به آن‌ها «مهاجیر» (مهاجر) می‌گفتند.[۱۶۷] در زمان سقوط عثمانی در ۱۹۲۲، نیمی از جمعیت شهرنشین سرزمینی که بعدها ترکیه نام گرفت، را پناهجویانی که روسیه به عثمانی مهاجرت کرده بودند، تشکیل می‌دادند.[۱۶۸]

زبان

نقشه‌ای سیاسی از امپراتوری عثمانی که در سال ۱۸۵۵ میلادی توسط آلوین جوئت جانسون ترسیم‌شده‌است.
زبان فارسی در دوره‌ای طولانی زبان رسمی دربار سلاطین عثمانی بوده‌است.[۱۶۹]
یک تقویم عثمانی مربوط به سال ۱۹۱۱ به زبان‌های مختلف و تقویم‌های گوناگون، مانند تقویم اسلامی، گرگوری و سریانی.

لسان عثمانی زبان رسمی امپراتوری عثمانی بود. این یک زبان ترکی اغوز تبار بود، اما بخش اعظم فرهنگ لغت آن، چیزی حدود ۸۹ درصد، را واژگان پارسی و عربی تشکیل شده بود. در مجموع، چندین زبان نقش بسیار مهمی در طول حیات امپراتوری عثمانی بازی کردند: لسان عثمانی که علاوه بر زبان طبقه حاکم بودن، زبان رایج در میان مسلمانان بالکان به جز آلبانی و بوسنی نیز بود؛ پارسی که زبان قشر تحصیل کرده، زبان ادبی و زبان دارای پرستیژ بود[۱۷۰] و عربی که زبان اکثریت مردم عربستان، عراق، کویت، شام و بخش‌های بزرگی از قلمروی آفریقایی بود. با افزایش نفوذ اروپایی‌ها در دولت عثمانی، از اهمیت این دو زبان در مرکز قدرت کاسته شد. فارسی تنها به زبانِ ادبی قشر تحصیل‌کرده محدود شد[۱۷۱] و عربی تنها در رابطه با مسائل دینی به کار می‌رفت. پس از ظهور پدیده ملی‌گرایی در خاورمیانه در اواخر قرن نوزدهم، عنوان «لسان ترکی» جایگزین «لسان عثمانی» شد. از این نام در قانون اساسی سال ۱۸۷۶ برای اشاره به زبان رسمی امپراتوری نیز استفاده شده‌است.[۱۷۲]

به دلیل تعداد بسیار پایین جمعیت باسواد امپراتوری (تنها ۲ تا ۳ درصد در آغاز قرن نوزدهم و ۱۵ درصد در پایان این قرن)، مردم عادی مجبور بودند برای ارتباط برقرار کردن با دولت، از دبیران کمک بگیرند.[۱۷۳][۱۷۴] اقوام مختلف امپراتوری عثمانی در خانه‌ها و محله‌های خود، به زبان مادری‌شان سخن می‌گفتند و زمانی که جمعیت یک دهکده از دو قوم یا بیشتر تشکیل می‌شد، این اقوام بعضاً زبان‌های یکدیگر را فرا می‌گرفتند. در شهرهای بزرگ آناتولی مانند قسطنطنیه (استانبول) که بافت جمعیتشان از اقوام بسیاری تشکیل شده بود، زبان رایج در هر محله متفاوت بود و در برخی موارد، به خصوص در اواخر دوران عثمانی، از لسان عثمانی به عنوان زبان میانجی استفاده می‌شد.

ادیان

عبدالمجید دوم، آخرین خلیفه عثمانی بود.

دین رسمی امپراتوری عثمانی اسلام سنی بود. با این حال، عثمانی به دلیل گستردگی جغرافیایی بسیار زیاد خود، دارای جمعیتی بود که به ادیان مختلفی باور داشتند. مسیحیت و یهودیت توسط دولت عثمانی به رسمیت شناخته شده بودند،[۱۷۵] هرچند وضعیت آنان مانند مسلمان نبود. مذهب رسمی امپراتوری عثمانی سنت حنفی بود.[۱۷۶]

تا نیمه‌های قرن پانزدهم، اکثریت جمعیت امپراتوری عثمانی مسیحی بودند که تحت کنترل یک اقلیت مسلمان زندگی می‌کردند.[۱۷۷] در اواخر قرن نوزدهم، به سرعت بسیار از جمعیت غیر مسلمان امپراتوری کاسته می‌شد و این مسئله به دو دلیل بود: مهاجرت‌های درون امپراتوری و از دست دادن قلمروهای مسیحی‌نشین، مانند بالکان.[۱۷۸] در سال ۱۸۲۰، حدود ۶۰ درصد مردم عثمانی مسلمان بودند که این عدد پنجاه سال بعد در ۱۸۷۰، به ۶۹ درصد رسید و تنها بیست سال بعد در ۱۸۹۰، حدود ۷۶ درصد جمعیت امپراتوری را مسلمانان تشکیل می‌دادند.[۱۷۹] در آستانه جنگ جهانی اول، تنها ۱۹٫۱ درصد از جمعیت امپراتوری غیرمسلمان بودند که اکثریت آن‌ها را یهودیان، یونانیان، آشوریان و ارمنیانِ ساکن آناتولی تشکیل می‌دادند.[۱۷۹]

اسلام

دولت عثمانی شاخه‌های مختلف اسلام را بدعت و الحاد می‌پنداشت. به عنوان مثال، دروزیان و شاخه‌های مختلف شیعه مانند اسماعیلیان، قزلباش‌ها و علویان در طبقه‌بندی دینی امپراتوری حتی پایین‌تر از یهودیان و مسیحیان قرار می‌گرفتند.[۱۸۰] در سال ۱۵۱۴، سلطان سلیم یکم دستور داد تا ۴۰ هزار تن از قزلباشان را قتل‌عام کنند. ظهور صفویانِ شیعه در ایران حتی وضع را برای شیعیان قلمروی عثمانی بدتر هم کرد، زیرا سلاطین این امپراتوری آنان را ستون پنجم ایران می‌دیدند. سلطان سلیم همچنین با فتوحات خود، قلمروی عثمانی را نیز گسترش داد. یکی از مهم‌ترینِ این فتوحات، فتح مصر بود که با انقراض خلافت عباسی، سلاطین عثمانی رسماً می‌توانستند خود را خلیفه مسلمانان جهان بخوانند. هرچند عثمانیان از دوران مراد یکم در نیمه دوم قرن چهاردهم، مدعی خلافت بودند،[۱۸۱] اما ادعایشان به اندازه عباسیان مورد قبول نبود. سلیم و جانشینانش پس از فتح مصر تا تأسیس ترکیه که در نهایت منجر به تبعید آخرین خلیفه عثمانی، عبدالمجید دوم شد، عنوان خلیفه را برای خود محفوظ نگاه داشتند.

درویشان

درویشان نقش مهمی در سلطه امپراتوری عثمانی بر بالکان ایفا نمودند و فرهنگ اسلامی-ترکی را با خود به این منطقه بردند. یکی از مهم‌ترین گروه‌های درویشان در امپراتوری عثمانی بکتاشیه بود که از طریق پیوندش با نیروهای ینی‌چری به اهمیت بسزایی دست یافت.[۱۸۲] قدیمی‌ترین بنای باقیمانده از دوره امپراتوری عثمانی در بالکان، عمارت آشپزخانه عمومی غازی اِورنوس در شهر کموتینی در یونان کنونی است که اتاق‌هایی برای تجمع درویشان در خود داشت.[۱۸۳]

خوشنویسی نام الله، محمد و چهار خلیفه

مسیحیان و یهودیان

از آنجایی که اسلام دین رسمی عثمانی بود، به شیوه اسلامی با اهل ذمه (غیرمسلمانان اهل کتاب)، مسیحیان و یهودیان رفتار می‌شد. مسیحیان از آزادی‌های محدودی مانند پرستش خدای خودشان برخوردار بودند، اما حمل سلاح یا اسب‌سواری برای آنان ممنوع بود. در کنار محدودیت‌های دیگری که برایشان وجود داشت، همچنین اجازه نداشتند تا رو به سوی خانه‌های مسلمانان، خانه بسازند.[۱۸۴] در دوران عثمانی، تعداد زیادی از مسیحیان و یهودیان برای برخوداری از شرایط بهتر برای زندگی، اسلام آوردند. هرچند اکثریت آنان توانستند دین خود را حفظ کنند.[۱۸۵]

بر اساس سیستم «ملت» های امپراتوری عثمانی، غیر مسلمانان به هر حال شهروند عثمانی به حساب می‌آمدند، اما با قوانین اسلامی با آن‌ها برخورد نمی‌شد. به عنوان مثال، با ملت رومی (یونانیان ارتودکس) تحت قوانین کد ژوستینیان که برای ۹۰۰ سال در امپراتوری روم شرقی برقرار بود، برخورد می‌شد. ملت رومی که بزرگ‌ترین بخش غیر اسلامی جامعه دولت عثمانی را تشکیل می‌دادند، در برخی موارد تجاری یا سیاسی از امتیازهایی برخوردار بودند و البته مجبور بودند تا مالیات بیشتری نسبت به مسلمانان پرداخت کنند.[۱۸۶][۱۸۷]

محمد فاتح و اسقف گنادیوس

برای ملت‌های دیگر (مؤمنان به ادیان دیگر) نیز وضعیت مشابه‌ای برقرار بود. یهودیان خاخام باشی خود را داشتند و ملت ارمنی (مسیحیان ارمنی) را اسقف کلیسای ارمنی رهبری می‌کرد.[۱۸۸] برخی سیستم ملت‌های عثمانی را نمونه اولیه تکثرگرایی دینی به‌شمار می‌آورند.[۱۸۹]

ساختار دینی-اجتماعی-سیاسی

جامعه، دولت و دین در یک سیستم پیچیده به یکدیگر مربوط بودند که به نظر می‌رسید، به خصوص پس از آغاز قرن نوزدهم، به مرور کارایی خود را از دست می‌دهد؛ سیستمی که در نهایت در ۱۹۲۲ توسط آتاترک منحل شد.[۱۹۰][۱۹۱] در قسطنطنیه، سلطان دو قلمروی مجزا داشت: یک دولت سکولار و یک اجماع دینی. اکثر مقامات دینی را علمای اسلامی تشکیل می‌داند که در کنار کنترل مسائل مذهبی امپراتوری، سیستم قضایی را نیز در اختیار داشتند و تأثیر بسیار زیادی بر روی زندگی روزانه مردم، دستکم بر روی زندگی مسلمانان، در سراسر امپراتوری می‌گذاشتند. علما به اندازه‌ای قدرتمند بودند که توانایی این را داشتند که زمانی که سلیم سوم دست به اصلاحات در نیروهای نظامی دولت عثمانی زد، مانع او شوند. جانشین سلیم، یعنی محمود دوم، ابتدا رضایت علما را جلب کرد و سپس به اصلاحات مد نظرش، پرداخت.[۱۹۲] قدرت بی‌نهایت علما تنها با سقوط عثمانی و تأسیس جمهوری ترکیه از بین رفت. پس از سقوط دولت عثمانی، خلافت عثمانی نیز یکسال بعد منحل شد که این انحلال منجر به بسته شدن مدارس دینی و دادگاه‌های شریعت اسلامی نیز گردید.[۱۹۳]

پس از تعطیلی یگان‌های ینی‌چری به سبب شورش آن‌ها در ۱۸۲۶، عملاً عثمانی وارد بخش جدیدی از تاریخ خود گردید. ینی‌چری‌ها (یا جان‌نثاران) نیروهایی بودند که تقریباً از آغاز دولت عثمانی، برای گسترش قلمروی این امپراتوری جنگیده بودند، اما با پیشرفت روزافزون اروپا و میل عثمانی به تقلید از پیشرفت‌های آنان و ایجاد یک ارتش منظم، جایگاه خود را به خطر می‌دیدند. به همین دلیل، بر باب عالی شوریدند؛ اما شورش آن‌ها با موفقیت توسط سلطان محمود دوم سرکوب شد که به همین بهانه، رهبرانشان را اعدام کرد و رسماً ینی‌چری را منحل اعلام کرد. این اتفاق منجر به آغاز مدرن‌سازی امپراتوری، هرچند با سرعت بسیار کم، شد و عثمانی شروع به تقلید از دیوان‌سالاری و پیشرفت‌های نظامی اروپایی نمود. همچنین از آنجایی که اکثر ینی‌چری‌ها از میان مسیحیان به خدمت گرفته می‌شدند، انحلال این ارگان منجر به افزایش نفوذ مسلمانان در میان طبقه حاکم گردید. اما از طرف دیگر این خود منجر به مشکل دیگری شد. طبقه مسلمان و عثمانی‌زبانِ امپراتوری فاقد هرگونه تحصیلات عالیه‌ای بود و زبان آن‌ها، یعنی ترکی عثمانی، فاقد ادبیات غنی‌ای بود و ترجمه نشدن منابع اروپایی به این زبان، کار را برای آموزش بسیار سخت می‌کرد. تعداد زیادی اقلیت‌های قومی و دینی که در امپراتوری ساکن بودند، در مناطق مربوط به ملت خود زندگی می‌کردند.[۱۹۴] یونانیان، ارمنیان و یهودیان مهم‌ترینِ آن‌ها بودند و رهبر خود را داشتند، به زبان خود صحبت می‌کردند، به مدارس مخصوص خود می‌رفتند و البته مالیات بیشتری پرداخت می‌نمودند. آنان هیچ قدرتی خارج از بخش‌های مربوط به ملت خود نداشتند و دولت عثمانی به صورت رسمی عنوان می‌داشت که مسئول حفظ امنیتشان است؛ با این حال، هیچ‌گونه وفاداری‌ای به حکومت مرکزی نداشتند.

یک کارت پستال آلمانی که نیروی دریایی عثمانی و تصویری از سلطان محمد پنجم را نشان می‌دهد.

در صد سال پایانی حیات دولت عثمانی، ناسیونالیسم قومی که بر پایه تفاوت‌های زبانی و دینی جان گرفته بود، رواج پیدا کرد که سرانجام منجر به نابودی باب عالی شد.[۱۹۵] یکی از چیزهایی که کار را سخت کرده بود این بود که در یک قرن پایانی امپراتوری، همزمان با رسیدن موج ناسیونالیسم به خاورمیانه، پدیده‌ای به نام «ناسیونالیسم ترکی» در میان طبقه حاکم ظهور کرد که پیامد آن ظهور ناسیونالیسم قومیِ مجزا میان مسلمانان غیرترک امپراتوری مانند اعراب و کردها بود. همین اتفاق باعث شد که در جنگ جهانی اول، امپراتوری بریتانیا با استفاده از «ناسیونالیسم عربی» اعراب را به شورش در برابر دولت مرکزی وادارد که در شکست عثمانی در جنگ بزرگ بسیار اثرگذار بود.[۱۹۶]

هرچه واحدهای سیاسی درون-امپراتوری کوچک و کوچک‌تر می‌شدند، قدرت سلطان نیز در آن مناطق کاهش می‌یافت و حاکمان محلی عملاً به صورت خودمختار عمل می‌کردند. حاکمان محلی مأمور جمع‌آوری مالیات و جمع‌آوری سپاه موردنیاز در زمان جنگ بودند و همچنین در درون امپراتوری با یکدیگر در ستیز بودند. این ستیز تأثیر زیادی بر روی اقتصاد و سیاست‌های امپراتوری می‌گذاشت.[۱۹۷]

سیستم اقتصادی پیشرفت ناچیزی را تجربه کرد. دستگاه چاپ به دلیل مغایرت با دین اسلام تا قرن هجدهم ممنوع بود؛ با این حال ملل غیرمسلمان این اجازه را داشتند از آن استفاده کنند و روزنامه‌های خود را به راه انداختند. آغاز چاپ روزنامه به زبان‌هایی مانند یونانی، ارمنی و عبری تأثیر زیادی بر رواج ناسیونالیسم میان گویش‌وران این زبان‌ها داشت. در مجموع، با اینکه اسلام مانع پیشرفت بخش‌های مسلمان‌نشین می‌شد، این مانع در سرزمین‌های مسیحی یا یهودی‌نشین وجود نداشت.

پس از قرن هجدهم، امپراتوری عثمانی عملاً رو به زوال رفت. فشار زیادی از سوی روسیه بر این دولت وارد شد، مصر نیز در ۱۸۰۵ به استقلال رسید (و سپس به امپراتوری بریتانیا ضمیمه شد)، یونان نیز مستقل شد و ناسیونالیسم در صربستان و سایر سرزمین‌های بالکان کار را برای عثمانیان به مرور سخت و سخت‌تر کرد که در نهایت منجر به استقلال این سرزمین‌ها گردید. باب عالی همچنین قبرس را در ازای میانجی‌گری انگلیسیان میان عثمانی و اتریش-مجارستان به بریتانیا بخشید. الجزایر و تونس نیز توسط فرانسه فتح شدند و «مرد بیمار اروپا» با سرعت زیادی رو به سقوط می‌رفت. به نظر می‌رسید که تنها آلمانیان هستند که قصد ندارند تا قلمروهای امپراتوری درحال زوال عثمانی را به امپراتوری خود ضمیمه کنند، با این حال، کمک‌های آنان در نهایت منجر به پیوستن باب عالی به نیروهای محور در جنگ جهانی اول شد که سرانجام آن سقوط سلطنت و سپس خلافت عثمانی بود.[۱۹۸]


سردر دانشگاه استانبول در سال ۱۹۰۰

دانش

رصدخانه تقی‌الدین شامی در قسطنطنیه در سال ۱۵۷۷

عثمانیان در طول چند قرن حیات خود، به ساخت کتاب‌خانه‌های بزرگ و ترجمه آثار مختلف علاقه نسبتاً زیادی نشان دادند.[۱۹۹] این علاقه، در قرن پانزدهم در دوران فرمانروایی محمد دوم به اوج خود رسید. او به گرگوری آمیروتزس، متفکر یونانی اهل ترابوزان دستور داد تا کتاب‌های جغرافیای بطلمیوس را به عربی ترجمه کند. نمونه دیگری از ادب و دانش عثمانی، ملا علی قوشچی، متفکر ایرانی اهل سمرقند بود که با وجود اینکه تنها دو یا سه سال در قسطنطنیه حضور داشت، تأثیر شگرفی بر ادبیات عثمانی گذاشت و در دو مدرسه مهم این شهر تدریس کرد.[۲۰۰]

رصدخانه تقی‌الدین شامی در قسطنطنیه در سال ۱۵۷۷ ساخته شد و خود این دانشمند اهل سوریه نیز تا سال ۱۵۸۰ در آن به فعالیت مشغول بود.[۲۰۱] با این حال، این رصدخانه بیشتر از اینکه به فعالیت دربارهٔ طالع‌بینی بپردازد، به مسائل علمی گرایش داشت که همین مسئله باعث گردید تا در سال ۱۵۸۰، پس از انتقاداتی که از سوی علمای اسلامی به آن وارد شد، دستور تخریب آن داده شود.[۲۰۲] تقی‌الدین سپس به مصر رفت و در آنجا بر روی نیروی بخار تحقیق کرد.[۲۰۳]

موزه سلطنتی عثمانی که امروزه به موزه باستان‌شناسی عثمانی معروف است.

ترجمه آثار اروپایی نیز در قلمروی عثمانی تا حدودی رایج بود. در سال ۱۶۶۰، ابراهیم افندی الزیگتوری کتاب یک ستاره‌شناس فرانسوی به نام نوئل دورت را به عربی ترجمه کرد.[۲۰۴] شرف‌الدین صابونجی‌اوغلی یک جراح اهل عثمانی بود. وی کسی بود که آخرین دانشنامه پزشکی جهان اسلام در قرون وسطی را نوشت. با اینکه او کتابش را بر اساس کتاب مشهور التصریف نوشته بود، خودش نیز بخش‌هایی به آن افزود.[۲۰۵] مشهور شیخ دده از ساعت‌سازان اهل عثمانی، در سال ۱۷۰۲ به تقلید از ساعت‌های اروپایی، ساعتی ساخت که توانایی محاسبه دقایق را داشت.[۲۰۶]

استفاده از ماشین بخار برای مقاصد صنعتی نیز در جهان اسلام برای اولین بار در مصر و در دوران محمدعلی پاشا روی داد. در این دوران کارگاه‌های صنعتی برای تولید ابریشم و کار با فلز ایجاد شد.[۲۰۷] اسحاق افندی نیز کسی بود که در قرن نوزدهم میلادی نخستین تلاش‌ها برای آشناسازی عثمانی‌ها و سایر جهان اسلام با علوم روز غربی را به انجام رساند. او که چندین کتاب علمی غربی را به عربی ترجمه کرده بود، تعداد زیادی معادل عربی و عثمانی برای واژگان علمی و فنی اروپایی نیز پیشنهاد کرد.

ورزش

دو کشتی‌گیر در قسطنطنیه

مهم‌ترین ورزش‌ها در سرزمین‌های عثمانی کشتی، شکار، تیراندازی، اسب‌سواری، زوبین‌اندازی، مچ‌اندازی و شنا بودند. با افزایش محبوبیت فوتبال در قسطنطنیه، به مرور پای سایر ورزش‌های اروپایی نیز به قلمروی عثمانی باز شد. در این زمان بود که باشگاه‌های ورزشی به تقلید از باشگاه‌های ورزشی اروپایی در امپراتوری عثمانی نیز تأسیس شدند. موفق‌ترین باشگاه‌های قسطنطنیه، به ترتیب زمان، باشگاه ژیمناستیک بشیکتاش (۱۹۰۳)، باشگاه ورزشی گالاتاسرای (۱۹۰۵)، باشگاه ورزشی فنرباغچه (۱۹۰۷)، باشگاه فوتبال آنکاراگوچو (۱۹۱۰) بودند. در سایر استان‌های عثمانی نیز باشگاه‌های فوتبال تأسیس شدند. مانند باشگاه‌های کارشیاکا (۱۹۱۲)، آلتای سپور (۱۹۱۴) و اولکسپور (۱۹۱۴) که در شهر ازمیر تأسیس شده بودند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. Titley, Norah M. (1983). Persian Miniature Painting and its Influence on the Art of Turkey and India. Austin, USA: University of Texas.
  2. The Ashgate Research Companion to Border Studies - Google Books
  3. "Energy and Population in Europe: The Medieval Growth (10th–14th Centuries)" (PDF). Archived from the original (PDF) on 4 November 2019. Retrieved 30 April 2019.
  4. Erickson, Edward J. (2003). Defeat in Detail: The Ottoman Army in the Balkans, 1912–1913. Greenwood Publishing Group. p. 59. ISBN 978-0-275-97888-4.
  5. Turchin, Peter; Adams, Jonathan M.; Hall, Thomas D (December 2006). "East-West Orientation of Historical Empires". Journal of World-systems Research. 12 (2): 223. ISSN 1076-156X. Retrieved 12 September 2016.
  6. Rein Taagepera (September 1997). "Expansion and Contraction Patterns of Large Polities: Context for Russia". International Studies Quarterly. 41 (3): 498. doi:10.1111/0020-8833.00053. JSTOR 2600793.
  7. «دانشنامه بریتانیکا». ص. Ottoman Empire, empire created by Turkish tribes in Anatolia ٫٫٫٫ The term Ottoman is a dynastic appellation derived from Osman I (Arabic: ʿUthmān), the nomadic Turkmen chief who founded both the dynasty and the empire about ۱۳۰۰٫.
  8. Finkel، Osman’s Dream، 2.
  9. Quataert, Donald (2005). The Ottoman Empire, 1700–1922 (2 ed.). Cambridge University Press. p. 4. ISBN 978-0-521-83910-5.
  10. Chisholm, Hugh, ed. (1911). "Turkey" . Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Vol. 27 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 448.
  11. "Ottoman Empire". Oxford Islamic Studies Online. 6 May 2008. Retrieved 26 August 2010.
  12. Hathaway, Jane (2008). The Arab Lands under Ottoman Rule, 1516–1800. Pearson Education Ltd. p. 8. ISBN 978-0-582-41899-8. historians of the Ottoman Empire have rejected the narrative of decline in favor of one of crisis and adaptation
    • Tezcan, Baki (2010). The Second Ottoman Empire: Political and Social Transformation in the Early Modern Period. Cambridge University Press. p. 9. ISBN 978-1-107-41144-9. Ottomanist historians have produced several works in the last decades, revising the traditional understanding of this period from various angles, some of which were not even considered as topics of historical inquiry in the mid-twentieth century. Thanks to these works, the conventional narrative of Ottoman history – that in the late sixteenth century the Ottoman Empire entered a prolonged period of decline marked by steadily increasing military decay and institutional corruption – has been discarded.
    • Woodhead, Christine (2011). "Introduction". In Christine Woodhead (ed.). The Ottoman World. p. 5. ISBN 978-0-415-44492-7. Ottomanist historians have largely jettisoned the notion of a post-1600 ‘decline’
  13. Ágoston, Gábor (2009). "Introduction". In Ágoston, Gábor; Bruce Masters (eds.). Encyclopedia of the Ottoman Empire. p. xxxii.
    • Faroqhi, Suraiya (1994). "Crisis and Change, 1590–1699". In İnalcık, Halil; Donald Quataert (eds.). An Economic and Social History of the Ottoman Empire, 1300–1914. Vol. 2. Cambridge University Press. p. 553. ISBN 978-0-521-57456-3. In the past fifty years, scholars have frequently tended to view this decreasing participation of the sultan in political life as evidence for “Ottoman decadence,” which supposedly began at some time during the second half of the sixteenth century. But recently, more note has been taken of the fact that the Ottoman Empire was still a formidable military and political power throughout the seventeenth century, and that noticeable though limited economic recovery followed the crisis of the years around 1600; after the crisis of the 1683–99 war, there followed a longer and more decisive economic upswing. Major evidence of decline was not visible before the second half of the eighteenth century.
  14. Aksan, Virginia (2007). Ottoman Wars, 1700–1860: An Empire Besieged. Pearson Education Ltd. pp. 130–35. ISBN 978-0-582-30807-7.
  15. Quataert, Donald (1994). "The Age of Reforms, 1812–1914". In İnalcık, Halil; Donald Quataert (eds.). An Economic and Social History of the Ottoman Empire, 1300–1914. Vol. 2. Cambridge University Press. p. 762. ISBN 978-0-521-57456-3.
  16. Findley, Carter Vaughn (2010). Turkey, Islam, Nationalism and Modernity: A History, 1789–2007. New Haven: Yale University Press. p. 200. ISBN 978-0-300-15260-9.
  17. Quataert, Donald (2005). The Ottoman Empire, 1700–1922. Cambridge University Press (Kindle edition). p. 186.Schaller, Dominik J; Zimmerer, Jürgen (2008). "Late Ottoman genocides: the dissolution of the Ottoman Empire and Young Turkish population and extermination policies – introduction". Journal of Genocide Research. 10 (1): 7–14. doi:10.1080/14623520801950820.
  18. Martin Sicker (2001). The Middle East in the Twentieth Century. Greenwood Publishing Group. p. 26. ISBN 978-0275968939. Retrieved July 4, 2016 – via Google Books.
  19. "Archived copy" (PDF). Archived from the original (PDF) on 2009-03-27. Retrieved 2009-05-08.
  20. Howard, Douglas A. (2016). A History of the Ottoman Empire. Cambridge University Press. p. 318. ISBN 978-1-108-10747-1.
  21. «دانشنامه بریتانیکا». ص. Ottoman Empire, empire created by Turkish tribes in Anatolia … The term Ottoman is a dynastic appellation derived from Osman I (Arabic: ʿUthmān), the nomadic Turkmen chief who founded both the dynasty and the empire about ۱۳۰۰٫.
  22. "Ottoman banknote with Arabic script". Archived from the original on 28 March 2017. Retrieved 26 August 2010.
  23. Ágoston, Gábor (2009). "Introduction". In Ágoston, Gábor; Bruce Masters (eds.). Encyclopedia of the Ottoman Empire. p. xxvi.
    • Imber, Colin (2009). The Ottoman Empire, 1300–1650: The Structure of Power (2 ed.). New York: Palgrave Macmillan. p. 3. By the seventeenth century, literate circles in Istanbul would not call themselves Turks, and often, in phrases such as 'senseless Turks', used the word as a term of abuse.
  24. Kafadar, Cemal (2007). "A Rome of One's Own: Cultural Geography and Identity in the Lands of Rum". Muqarnas. 24: 11.
  25. Greene, Molly (2015). The Edinburgh History of the Greeks, 1453 to 1768. p. 51.
  26. Soucek, Svat (2015). Ottoman Maritime Wars, 1416–1700. Istanbul: The Isis Press. p. 8. ISBN 978-975-428-554-3. The scholarly community specializing in Ottoman studies has of late virtually banned the use of "Turkey", "Turks", and "Turkish" from acceptable vocabulary, declaring "Ottoman" and its expanded use mandatory and permitting its "Turkish" rival only in linguistic and philological contexts.
  27. Kermeli, Eugenia (2009). "Osman I". In Ágoston, Gábor; Bruce Masters (eds.). Encyclopedia of the Ottoman Empire. p. 444.
  28. Lowry, Heath (2003). The Nature of the Early Ottoman State. SUNY Press. p. 59.
  29. Finkel، Osman’s Dream، 5 , 10.
    • Lindner, Rudi Paul (2009). "Anatolia, 1300–1451". In Kate Fleet (ed.). The Cambridge History of Turkey. Vol. 1, Byzantium to Turkey, 1071–1453. Cambridge: Cambridge University Press. p. 104.
  30. Robert Elsie (2004). Historical Dictionary of Kosova. Scarecrow Press. pp. 95–96. ISBN 978-0-8108-5309-6.
  31. David Nicolle (1999). Nicopolis 1396: The Last Crusade. Osprey Publishing. ISBN 978-1-85532-918-8.
  32. Gábor Ágoston; Bruce Alan Masters (2009). Encyclopedia of the Ottoman Empire. Infobase Publishing. p. 363. ISBN 978-1-4381-1025-7.
  33. Mesut Uyar; Edward J. Erickson (2009). A Military History of the Ottomans: From Osman to Atatürk. ABC-CLIO. p. 29. ISBN 978-0-275-98876-0.
  34. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 94. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  35. Hodgkinson 2005, p. 240
  36. Karpat, Kemal H. (1974). The Ottoman state and its place in world history. Leiden: Brill. p. 111. ISBN 978-90-04-03945-2.
  37. Lokman (1588). "Battle of Mohács (1526)". Archived from the original on 29 May 2013.
  38. Savory, R. M. (1960). "The Principal Offices of the Ṣafawid State during the Reign of Ismā'īl I (907–30/1501–24)". Bulletin of the School of Oriental and African Studies, University of London. 23 (1): 91–105. doi:10.1017/S0041977X00149006. JSTOR 609888.
  39. Hess, Andrew C. (January 1973). "The Ottoman Conquest of Egypt (1517) and the Beginning of the Sixteenth-Century World War". International Journal of Middle East Studies. 4 (1): 55–76. doi:10.1017/S0020743800027276. JSTOR 162225.
  40. "Origins of the Magyars". Hungary. Britannica Online Encyclopedia. Retrieved 26 August 2010.
  41. "Encyclopædia Britannica". Britannica Online Encyclopedia. Archived from the original on 25 December 2012. Retrieved 26 August 2010.
  42. Imber, Colin (2002). The Ottoman Empire, 1300–1650: The Structure of Power. Palgrave Macmillan. p. 50. ISBN 978-0-333-61386-3.
  43. Thompson, Bard (1996). Humanists and Reformers: A History of the Renaissance and Reformation. Wm. B. Eerdmans Publishing. p. 442. ISBN 978-0-8028-6348-5.
  44. Ágoston and Alan Masters, Gábor and Bruce (2009). Encyclopedia of the Ottoman Empire. Infobase Publishing. p. 583. ISBN 978-1-4381-1025-7.
  45. The Reign of Suleiman the Magnificent, 1520–1566, V.J. Parry, A History of the Ottoman Empire to 1730, ed. M.A. Cook (Cambridge University Press, 1976), 94.
  46. A Global Chronology of Conflict: From the Ancient World to the Modern Middle East, Vol. II, ed. Spencer C. Tucker, (ABC-CLIO, 2010). 516.
  47. Imber, Colin (2002). The Ottoman Empire, 1300–1650: The Structure of Power. Palgrave Macmillan. p. 53. ISBN 978-0-333-61386-3.
  48. Ágoston, Gábor (2009). "Süleyman I". In Ágoston, Gábor; Bruce Masters (eds.). Encyclopedia of the Ottoman Empire. p. 545.
  49. Mansel, Philip (1997). Constantinople: city of the world's desire 1453–1924. London: Penguin. p. 61. ISBN 978-0-14-026246-9.
  50. "Log In ‹ History Cooperative — WordPress". historycooperative.org. Archived from the original on 25 May 2011.
  51. Crowley, Roger Empires of the Sea: The siege of Malta, the battle of Lepanto and the contest for the center of the world, Random House, 2008
  52. Charles A. Truxillo (2012), Jain Publishing Company, "Crusaders in the Far East: The Moro Wars in the Philippines in the Context of the Ibero-Islamic World War".
  53. Palabiyik, Hamit, Turkish Public Administration: From Tradition to the Modern Age, (Ankara, 2008), 84.
  54. Ismail Hakki Goksoy. Ottoman-Aceh Relations According to the Turkish Sources (PDF). Archived from the original (PDF) on 19 January 2008. Retrieved 16 December 2018.
  55. Deringil, Selim (September 2007). "The Turks and 'Europe': The Argument from History". Middle Eastern Studies. 43 (5): 709–23. doi:10.1080/00263200701422600.
  56. Faroqhi, Suraiya (1994). "Crisis and Change, 1590–1699". In İnalcık, Halil; Donald Quataert (eds.). An Economic and Social History of the Ottoman Empire, 1300–1914. Vol. 2. Cambridge University Press. pp. 413–14. ISBN 978-0-521-57456-3.
  57. Hathaway, Jane (2008). The Arab Lands under Ottoman Rule, 1516–1800. Pearson Education Ltd. p. 8. ISBN 978-0-582-41899-8. historians of the Ottoman Empire have rejected the narrative of decline in favor of one of crisis and adaptation
    • Tezcan, Baki (2010). The Second Ottoman Empire: Political and Social Transformation in the Early Modern Period. Cambridge University Press. p. 9. ISBN 978-1-107-41144-9. Ottomanist historians have produced several works in the last decades, revising the traditional understanding of this period from various angles, some of which were not even considered as topics of historical inquiry in the mid-twentieth century. Thanks to these works, the conventional narrative of Ottoman history – that in the late sixteenth century the Ottoman Empire entered a prolonged period of decline marked by steadily increasing military decay and institutional corruption – has been discarded.
    • Woodhead, Christine (2011). "Introduction". In Christine Woodhead (ed.). The Ottoman World. p. 5. ISBN 978-0-415-44492-7. Ottomanist historians have largely jettisoned the notion of a post-1600 ‘decline’
  58. Şahin, Kaya (2013). Empire and Power in the reign of Süleyman: Narrating the Sixteenth-Century Ottoman World. Cambridge University Press. p. 10. ISBN 978-1-107-03442-6.
  59. Hathaway, Jane (2008). The Arab Lands under Ottoman Rule, 1516–1800. Pearson Education Ltd. p. 8. ISBN 978-0-582-41899-8. historians of the Ottoman Empire have rejected the narrative of decline in favor of one of crisis and adaptation
    • Tezcan, Baki (2010). The Second Ottoman Empire: Political and Social Transformation in the Early Modern Period. Cambridge University Press. p. 9. ISBN 978-1-107-41144-9. Ottomanist historians have produced several works in the last decades, revising the traditional understanding of this period from various angles, some of which were not even considered as topics of historical inquiry in the mid-twentieth century. Thanks to these works, the conventional narrative of Ottoman history – that in the late sixteenth century the Ottoman Empire entered a prolonged period of decline marked by steadily increasing military decay and institutional corruption – has been discarded.
    • Woodhead, Christine (2011). "Introduction". In Christine Woodhead (ed.). The Ottoman World. p. 5. ISBN 978-0-415-44492-7. Ottomanist historians have largely jettisoned the notion of a post-1600 ‘decline’
  60. Faroqhi, Suraiya (1994). "Crisis and Change, 1590–1699". In İnalcık, Halil; Donald Quataert (eds.). An Economic and Social History of the Ottoman Empire, 1300–1914. Vol. 2. Cambridge University Press. pp. 507–08. ISBN 978-0-521-57456-3.
  61. Davies, Brian L. (2007). Warfare, State and Society on the Black Sea Steppe: 1500–1700. Routledge. p. 16. ISBN 978-0-415-23986-8. Retrieved 11 February 2013.
  62. Orest Subtelny (2000). Ukraine. University of Toronto Press. p. 106. ISBN 978-0-8020-8390-6. Retrieved 11 February 2013.
  63. Matsuki, Eizo. "The Crimean Tatars and their Russian-Captive Slaves" (PDF). Mediterranean Studies Group at Hitotsubashi University. Archived from the original (PDF) on 15 January 2013. Retrieved 11 February 2013.
  64. Hanlon, Gregory. The Twilight Of A Military Tradition: Italian Aristocrats And European Conflicts, 1560–1800. Routledge. p. 24.
  65. Kinross 1979, p. 272.
  66. Fernand Braudel, The Mediterranean and the Mediterranean World in the Age of Philip II, vol. II (University of California Press: Berkeley, 1995).
  67. Kunt, Metin; Woodhead, Christine (1995). Süleyman the Magnificent and His Age: the Ottoman Empire in the Early Modern World. Longman. p. 53. ISBN 978-0-582-03827-1.
  68. Itzkowitz 1980, p. 67.
  69. Itzkowitz 1980, p. 71.
  70. Itzkowitz 1980, pp. 90–92.
  71. ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ Kinross 1979, p. 281.
  72. Ga ́bor A ́goston, Bruce Alan Masters Encyclopedia of the Ottoman Empire pp. 23 Infobase Publishing, 1 jan. 2009 شابک ‎۱−۴۳۸۱−۱۰۲۵−۱
  73. Itzkowitz 1980, p. 73.
  74. Herzig, Edmund; Kurkchiyan, Marina (2004-11-10). Armenians: Past and Present in the Making of National Identity. ISBN 978-1-135-79837-6. Retrieved 30 December 2014.
  75. Rubenstein, Richard L. (2000). Genocide and the Modern Age: Etiology and Case Studies of Mass Death. ISBN 978-0-8156-2828-6. Retrieved 30 December 2014.
  76. Itzkowitz 1980, pp. 74–75.
  77. Itzkowitz 1980, pp. 80–81.
  78. Kinross 1979, p. 357.
  79. Itzkowitz 1980, p. 84.
  80. Itzkowitz 1980, pp. 83–84.
  81. ۸۱٫۰ ۸۱٫۱ Kinross 1979, p. 371.
  82. Kinross 1979, p. 372.
  83. Kinross 1979, p. 376.
  84. Kinross 1979, p. 392.
  85. "History". Istanbul Technical University. Archived from the original on 18 June 2012. Retrieved 6 November 2011.
  86. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 97. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  87. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 97. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  88. "Presentation of Katip Çelebi, Kitâb-i Cihân-nümâ li-Kâtib Çelebi". Utrecht University Library. 5 مه 2009. Archived from the original on 12 February 2013. Retrieved 11 February 2013.
  89. "Presentation of Katip Çelebi, Kitâb-i Cihân-nümâ li-Kâtib Çelebi". Utrecht University Library. 5 مه 2009. Archived from the original on 12 February 2013. Retrieved 11 February 2013.
  90. Watson, William J. (1968). "Ibrahim Muteferrika and Turkish Incunabula". Journal of the American Oriental Society. 88 (3): 435–441. doi:10.2307/596868. JSTOR 596868.
  91. Kinross 1979, p. 405.
  92. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 97. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  93. "Liberation, Independence And Union of Serbia And Montenegro". Serb Land of Montenegro. Retrieved 26 August 2010.
  94. Berend, Tibor Iván (2003). History Derailed: Central and Eastern Europe in the Long 19th Century. University of California Press. p. 127. ISBN 978-0-520-93209-8. Retrieved 11 February 2013.
  95. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 p. 95.
  96. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 p. 96.
  97. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 p. 96.
  98. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 p. 96.
  99. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 pp. 95–96.
  100. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 p. 96.
  101. Karsh, Effraim Islamic Imperialism A History, New Haven: Yale University Press, 2006 p. 96.
  102. Ishtiaq, Hussain. "The Tanzimat: Secular reforms in the Ottoman Empire" (PDF). Faith Matters.
  103. "PTT Chronology" (به ترکی استانبولی). PTT Genel Müdürlüğü. 13 September 2008. Archived from the original on 13 September 2008. Retrieved 11 February 2013.
  104. "History of the Turkish Postal Service". Ptt.gov.tr. Archived from the original on 4 August 2011. Retrieved 6 November 2011.
  105. "Beylerbeyi Palace". Istanbul City Guide. Archived from the original on 10 October 2007. Retrieved 11 February 2013.
  106. "History". Türk Telekom. Archived from the original on 28 September 2007. Retrieved 11 February 2013.
  107. "Sultan Abdülmecid: İlklerin Padişahı" (به ترکی استانبولی) (July 2011). NTV Tarih: 49. Archived from the original on 12 February 2013. Retrieved 11 February 2013. {cite journal}: Cite journal requires |journal= (help)
  108. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 95. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  109. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 95. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  110. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 95. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  111. "Sursock House". Retrieved 29 May 2018.
  112. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 95. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  113. Rogan, Eugene (2011). The Arabs: A History. Penguin. p. 93.
  114. V. Necla Geyikdagi (15 March 2011). Foreign Investment in the Ottoman Empire: International Trade and Relations 1854–1914. I.B.Tauris. p. 32. ISBN 978-1-84885-461-1. Retrieved 12 February 2013.
  115. Douglas Arthur Howard (2001). The History of Turkey. Greenwood Publishing Group. p. 71. ISBN 978-0-313-30708-9. Retrieved 11 February 2013.
  116. Williams, Bryan Glynn (2000). "Hijra and forced migration from nineteenth-century Russia to the Ottoman Empire". Cahiers du Monde Russe. 41 (1): 79–108. doi:10.4000/monderusse.39.
  117. Memoirs of Miliutin, "the plan of action decided upon for 1860 was to cleanse [ochistit'] the mountain zone of its indigenous population", per Richmond, W. The Northwest Caucasus: Past, Present, and Future. Routledge. 2008.
  118. Richmond, Walter (29 July 2008). The Northwest Caucasus: Past, Present, Future. Taylor & Francis US. p. 79. ISBN 978-0-415-77615-8. Retrieved 11 February 2013. the plan of action decided upon for 1860 was to cleanse [ochistit'] the mountain zone of its indigenous population
  119. Amjad M. Jaimoukha (2001). The Circassians: A Handbook. Palgrave Macmillan. ISBN 978-0-312-23994-7. Retrieved 4 May 2013.
  120. Charlotte Mathilde Louise Hille (2010). State building and conflict resolution in the Caucasus. BRILL. p. 50. ISBN 978-90-04-17901-1. Retrieved 4 May 2013.
  121. Daniel Chirot; Clark McCauley (1 July 2010). Why Not Kill Them All?: The Logic and Prevention of Mass Political Murder (New in Paper). Princeton University Press. p. 23. ISBN 978-1-4008-3485-3. Retrieved 4 May 2013.
  122. Stone, Norman "Turkey in the Russian Mirror" pp. 86–100 from Russia War, Peace and Diplomacy edited by Mark & Ljubica Erickson, Weidenfeld & Nicolson: London, 2004 p. 95.
  123. Baten, Jörg (2016). A History of the Global Economy. From 1500 to the Present. Cambridge University Press. p. 50. ISBN 978-1-107-50718-0.
  124. Rogan, Eugene (2011). The Arabs: A History. Penguin. p. 105.
  125. Rogan, Eugene (2011). The Arabs: A History. Penguin. p. 106.
  126. Rogan, Eugene (2011). The Arabs: A History. Penguin. p. 106.
  127. Jelavich, Charles; Jelavich, Barbara (1986). The Establishment of the Balkan National States, 1804–1920. p. 139. ISBN 978-0-295-80360-9.
  128. Taylor, A.J.P. (1955). The Struggle for Mastery in Europe, 1848–1918. Oxford: Oxford University Press. pp. 228–54. ISBN 978-0-19-822101-2.
  129. Akmeșe, Handan Nezir The Birth of Modern Turkey The Ottoman Military and the March to World I, London: I.B Tauris page 24
  130. Akçam, Taner (2006). A Shameful Act: The Armenian Genocide and the Question of Turkish Responsibility. New York: Metropolitan Books. p. 42. ISBN 978-0-8050-7932-6.
  131. Kemal H Karpat (2004). Studies on Turkish politics and society: selected articles and essays. Brill. ISBN 978-90-04-13322-8. Retrieved 24 May 2013.
  132. "Greek and Turkish refugees and deportees 1912–1924" (PDF). NL: Universiteit Leiden: 1. Archived from the original (PDF) on 16 July 2007. {cite journal}: Cite journal requires |journal= (help)
  133. Justin McCarthy (1995). Death and exile: the ethnic cleansing of Ottoman Muslims, 1821–1922. Darwin Press. ISBN 978-0-87850-094-9. Retrieved 1 May 2013.
  134. Carmichael, Cathie (12 November 2012). Ethnic Cleansing in the Balkans: Nationalism and the Destruction of Tradition. Routledge. p. 21. ISBN 978-1-134-47953-5. Retrieved 1 May 2013. During the period from 1821 to 1922 alone, Justin McCarthy estimates that the ethnic cleansing of Ottoman Muslims led to the death of several million individuals and the expulsion of a similar number.
  135. Buturovic, Amila (1 May 2010). Islam in the Balkans: Oxford Bibliographies Online Research Guide. Oxford University Press. p. 9. ISBN 978-0-19-980381-1. Retrieved 1 May 2013.
  136. (Reynolds 2011، ص. 1)
  137. (Erickson 2013, p. 32)
  138. Peter Balakian (13 October 2009). The Burning Tigris. HarperCollins. p. xvii. ISBN 978-0-06-186017-1. Retrieved 8 June 2013.
  139. Kieser, Hans-Lukas; Schaller, Dominik J. (2002), Der Völkermord an den Armeniern und die Shoah [The Armenian genocide and the Shoah] (به آلمانی), Chronos, p. 114, ISBN 978-3-0340-0561-6
  140. Walker, Christopher J. (1980), Armenia: The Survival of A Nation, London: Croom Helm, pp. 200–03
  141. Bryce, Viscount James; Toynbee, Arnold (2000), Sarafian, Ara (ed.), The Treatment of Armenians in the Ottoman Empire, 1915–1916: Documents Presented to Viscount Grey of Falloden (uncensored ed.), Princeton, NJ: Gomidas Institute, pp. 635–49, ISBN 978-0-9535191-5-6
  142. Schaller, Dominik J; Zimmerer, Jürgen (2008). "Late Ottoman genocides: the dissolution of the Ottoman Empire and Young Turkish population and extermination policies – introduction" (PDF). Journal of Genocide Research. 10 (1): 7–14. doi:10.1080/14623520801950820. Archived from the original (PDF) on 3 November 2013. Retrieved 9 June 2019. The genocidal quality of the murderous campaigns against Greeks and Assyrians is obvious
  143. Hakan Ozoglu (24 June 2011). From Caliphate to Secular State: Power Struggle in the Early Turkish Republic. ABC-CLIO. p. 8. ISBN 978-0-313-37957-4. Retrieved 8 June 2013.
  144. "Ottoman Empire - Military organization". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). p. The first Ottoman army had been composed entirely of Turkmen nomads. Retrieved 2021-02-16.
  145. A Military History of the Ottomans: From Osman to Atatürk -By Mesut Uyar, Edward J. Erickson.
  146. Nicolle, David (1980). Armies of the Ottoman Turks 1300-1774. Osprey Publishing, ISBN 978-0-85045-511-3.
  147. Ágoston, Gábor (2005). Guns for the Sultan: Military Power and the Weapons Industry in the Ottoman Empire. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-84313-3. p92.
  148. Streusand, Douglas E. (2011). Islamic Gunpowder Empires: Ottomans, Safavids, and Mughals. Philadelphia: Westview Press. ISBN 978-0-8133-1359-7. p83.
  149. Lord Kinross (1977). Ottoman Centuries: The Rise and Fall of the Turkish Empire. New York: Morrow Quill Paperbacks, 52. ISBN 0-688-08093-6.
  150. Goodwin, Jason (1998). Lords of the Horizons: A History of the Ottoman Empire. New York: H. Holt, 59,179–181. ISBN 0-8050-4081-1.
  151. Har-El, Shai (1995). Struggle for Domination in the Middle East: The Ottoman-Mamluk War, 1485-91. Leiden: E.J. Brill. ISBN 978-90-04-10180-7. p98-99.
  152. Stone, Norman "Turkey in the Russian Mirror" pp. 86–100 from Russia War, Peace and Diplomacy edited by Mark & Ljubica Erickson, Weidenfeld & Nicolson: London, 2004 p. 93
  153. Stone, Norman "Turkey in the Russian Mirror" pp. 86–100 from Russia War, Peace and Diplomacy edited by Mark & Ljubica Erickson, Weidenfeld & Nicolson: London, 2004 pp. 94–95
  154. ایلیا رپین – نامه کازاک‌ها به سلطان عثمانی بایگانی‌شده در ۳ فوریه ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine، صدای روسیه
  155. «THE ZAPOROZHIAN LETTER TO THE TURKISH SULTAN: HISTORICAL COMMENTARY AND LINGUISTIC ANALYSIS» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶. دریافت‌شده در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶.
  156. Kabadayı, M. Erdem (28 October 2011). "Inventory for the Ottoman Empire / Turkish Republic" (PDF). Istanbul Bilgi University. Archived from the original (PDF) on 28 October 2011.
  157. Leila Erder and Suraiya Faroqhi (October 1979). "Population Rise and Fall in Anatolia 1550–1620". Middle Eastern Studies. 15 (3): 322–45. doi:10.1080/00263207908700415.
  158. ۱۵۸٫۰ ۱۵۸٫۱ Kabadayı, M. Erdem (28 October 2011). "Inventory for the Ottoman Empire / Turkish Republic" (PDF). Istanbul Bilgi University. Archived from the original (PDF) on 28 October 2011.
  159. Shaw, S. J. (1978). The Ottoman Census System and Population, 1831–1914. International Journal of Middle East Studies. Cambridge University Press. p. 325. The Ottomans developed an efficient system for counting the empire's population in 1826, a quarter of a century after such methods were introduced in Britain, France and America.
  160. Quataert 2000, pp. 110–11.
  161. Quataert 2000, p. 112.
  162. Quataert 2000, p. 113.
  163. ۱۶۳٫۰ ۱۶۳٫۱ Quataert 2000, p. 114.
  164. Pamuk, S (August 1991). "The Ottoman Empire and the World Economy: The Nineteenth Century". International Journal of Middle East Studies. Cambridge University Press. 23 (3).
  165. Quataert 2000, p. 115.
  166. Quataert 2000, p. 116.
  167. McCarthy, Justin (1995). Death and exile: the ethnic cleansing of Ottoman Muslims, 1821–1922. Darwin Press. p. [کدام صفحه؟]. ISBN 978-0-87850-094-9.
  168. Stone, Norman (2005). "Turkey in the Russian Mirror". In Mark Erickson, Ljubica Erickson (ed.). Russia War, Peace And Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson. Weidenfeld & Nicolson. p. 95. ISBN 978-0-297-84913-1. Retrieved 11 February 2013.
  169. فارسی در دربار امپراتوری عثمانی، بی‌بی‌سی فارسی
  170. Bertold Spuler (2003). Persian Historiography And Geography. Pustaka Nasional Pte Ltd. p. 69. ISBN 978-9971-77-488-2. Retrieved 11 February 2013.
  171. Bertold Spuler (2003). Persian Historiography And Geography. Pustaka Nasional Pte Ltd. p. 69. ISBN 978-9971-77-488-2. Retrieved 11 February 2013.
  172. "The Ottoman Constitution, promulgated the 7th Zilbridge, 1293 (11/23 December, 1876)". The American Journal of International Law. 2 (4): 376. 1908. JSTOR 2212668.
  173. Kemal H. Karpat (2002). Studies on Ottoman Social and Political History: Selected Articles and Essays. Brill. p. 266. ISBN 978-90-04-12101-0. Retrieved 11 February 2013.
  174. "Ottoman Empire" (PDF).
  175. Içduygu, Ahmet; Toktas, Şule; Ali Soner, B. (1 February 2008). "The politics of population in a nation-building process: emigration of non-Muslims from Turkey". Ethnic and Racial Studies. 31 (2): 358–89. doi:10.1080/01419870701491937.
  176. Gunduz, Sinasi Change And Essence: Dialectical Relations Between Change And Continuity in the Turkish Inrtellectual Traditions Cultural Heritage and Contemporary Change. Series IIA, Islam, V. 18, pp. 104–05
  177. Benton, Lauren (3 December 2001). Law and Colonial Cultures: Legal Regimes in World History, 1400–1900. Cambridge University Press. pp. 109–10. ISBN 978-0-521-00926-3. Retrieved 11 February 2013.
  178. Içduygu, Ahmet; Toktas, Şule; Ali Soner, B. (1 February 2008). "The politics of population in a nation-building process: emigration of non-Muslims from Turkey". Ethnic and Racial Studies. 31 (2): 358–89. doi:10.1080/01419870701491937.
  179. ۱۷۹٫۰ ۱۷۹٫۱ Içduygu, Ahmet; Toktas, Şule; Ali Soner, B. (1 February 2008). "The politics of population in a nation-building process: emigration of non-Muslims from Turkey". Ethnic and Racial Studies. 31 (2): 358–89. doi:10.1080/01419870701491937.
  180. "Why there is more to Syria conflict than sectarianism". BBC News. Retrieved 5 June 2013.
  181. Lambton, Ann; Lewis, Bernard (1995). The Cambridge History of Islam: The Indian sub-continent, South-East Asia, Africa and the Muslim west. Vol. 2. Cambridge University Press. p. 320. ISBN 978-0-521-22310-2.
  182. Finkel، Osman’s Dream، 40.
  183. Finkel، Osman’s Dream، 41.
  184. Akçam, Taner (2006). A shameful act: the Armenian genocide and the question of Turkish responsibility. New York: Metropolitan Books. p. 24. ISBN 978-0-8050-7932-6.
  185. "Ottoman Empire". Encyclopædia Britannica.
  186. Krummerich, Sean (1998–99). "The Divinely-Protected, Well-Flourishing Domain: The Establishment of the Ottoman System in the Balkan Peninsula". The Student Historical Journal. Loyola University New Orleans. 30. Archived from the original on 10 June 2009. Retrieved 11 February 2013.
  187. "Turkish Toleration". The American Forum for Global Education. Archived from the original on 20 March 2001. Retrieved 11 February 2013.
  188. Syed, Muzaffar Husain (2011). A Concise History of Islam. New Delhi: Vij Books India. p. 97. ISBN 978-93-81411-09-4.
  189. Sachedina, Abdulaziz Abdulhussein (2001). The Islamic Roots of Democratic Pluralism. Oxford University Press. pp. 96–97. ISBN 978-0-19-513991-4. The millet system in the Muslim world provided the pre-modern paradigm of a religiously pluralistic society by granting each religious community an official status and a substantial measure of self-government.
  190. Philip D. Curtin, The World and the West: The European Challenge and the Overseas Response in the Age of Empire (2002), pp. 173–92.
  191. Fatma Muge Gocek, Rise of the Bourgeoisie, Demise of Empire: Ottoman Westernization and Social Change (1996) pp 138–42
  192. Kemal H. Karpat, "The transformation of the Ottoman State, 1789–1908." International Journal of Middle East Studies 3#3 (1972): 243–81. online
  193. Amit Bein (2011). Ottoman Ulema, Turkish Republic: Agents of Change and Guardians of Tradition. Stanford UP. p. 141. ISBN 978-0-8047-7311-9.
  194. Karen Barkey, and George Gavrilis, "The Ottoman millet system: Non-territorial autonomy and its contemporary legacy." Ethnopolitics 15.1 (2016): 24–42.
  195. Donald Quataert, Social Disintegration and Popular Resistance in the Ottoman Empire 1881–1908 (1083)
  196. Youssef M. Choueiri, Arab Nationalism: A History: Nation and State in the Arab World (2001), pp. 56–100.
  197. Gábor Ágoston and Bruce Alan Masters (2010). Encyclopedia of the Ottoman Empire. Infobase. p. 64. ISBN 978-1-4381-1025-7.
  198. Naci Yorulmaz, Arming the Sultan: German Arms Trade and Personal Diplomacy in the Ottoman Empire Before World War I (IB Tauris, 2014).
  199. Ágoston and Alan Masters, Gábor and Bruce (2009). Encyclopedia of the Ottoman Empire. Infobase Publishing. p. 583. ISBN 978-1-4381-1025-7.
  200. Ragep, F. J. (2005). "Ali Qushji and Regiomontanus: eccentric transformations and Copernican Revolutions". Journal for the History of Astronomy. Science History Publications Ltd. 36 (125): 359–71. Bibcode:2005JHA....36..359R. doi:10.1177/002182860503600401.
  201. Sevim Tekeli (1997). "Taqi al-Din". Encyclopaedia of the history of science, technology and medicine in non-western cultures. Encyclopaedia of the History of Science. Kluwer. Bibcode:2008ehst.book.....S. ISBN 978-0-7923-4066-9.
  202. El-Rouayheb, Khaled (2015). Islamic Intellectual History in the Seventeenth Century: Scholarly Currents in the Ottoman Empire and the Maghreb. Cambridge University Press. pp. 18–19. ISBN 978-1-107-04296-4.
  203. Ahmad Y Hassan (1976), Taqi al-Din and Arabic Mechanical Engineering, p. 34–35, Institute for the History of Arabic Science, University of Aleppo
  204. Ben-Zaken, Avner (2004). "The Heavens of the Sky and the Heavens of the Heart: the Ottoman Cultural Context for the Introduction of Post-Copernican Astronomy". The British Journal for the History of Science. Cambridge University Press. 37: 1–28. doi:10.1017/S0007087403005302.
  205. Bademci, G. (2006). "First illustrations of female Neurosurgeons in the fifteenth century by Serefeddin Sabuncuoglu". Neurocirugía. 17 (2): 162–65. doi:10.4321/S1130-14732006000200012.
  206. Horton, Paul (ژوئیه–اوت 1977). "Topkapi's Turkish Timepieces". Saudi Aramco World: 10–13. Archived from the original on 22 November 2008. Retrieved 12 July 2008.
  207. Jean Batou (1991). Between Development and Underdevelopment: The Precocious Attempts at Industrialization of the Periphery, 1800–1870. Librairie Droz. pp. 193–96. ISBN 978-2-600-04293-2.

منابع